یک# _روز_معلم_بودم
من از بچگی تدریس میکردم جدا ازینکه کل کارهای درسی برادرای کوچیکم بامن بود... یادمه کلاس دوم بودم که تازه رفته بودم کلاس زبان ولی بدلیل شرایط مالی خانوادم یا شاید تنبلی و کم کاری خودم یا بی علاقگی رها کردم کلاسمو وقتی کلاس سوم شدم بچه های همسایمون که هیچی از حروف الفبای انگلیسی بلد نبودن بهشون گفتم بیاید تامن یادتون بدم ...۳تا شاگرد داشتم وبا خودشون پول آوردن روزی ۳۰۰۰ت در آمدم بود بعضی روزاهم رایگان ...نمیدونم چقدر یاد گرفتن ولی میومدن که ادامه بدن...
بزرگتر شدم و اول راهنمایی امتحان عربی و ریاضی رو همکلاسی های ضعیفترم رو جمع میکردم و بهشون تو خونمون درس میدادم ، یکی ناهار میاورد یکی قوری به عنوان هدیه میاورد یکی پول میاورد ... یادم نمیاد درخواست پول کرده باشم اما خانواده هاشون بهشون پول و وسیله داده بودن که به بچه هاشون یاد بدم ... من تشنه ی تدریس بودم هرچی هرچند هم اندک بود انتقال میدادم از دانشم ...
مدارس زیادی رفتم برا کار منو نمیگرفتن میگفتن یا مدرک نداری یا سابقه ،اصلا دلم نمیخواست معلم دبستان و پیش باشم به ناچار مدتی در مقطع پیش فعالیت کردم اما همیشه دلم میخواست یه دبیر پر انرژی باشم در مقاطع متوسطه ... رفتم دانشگاه لیسانسمو گرفتم چندجا رفتم فقط فوق لیسانس میخواستن... دلم گرفت...اما هرروز صبح بیدار میشدم میرفتم دنبال کار ، عشقم که تدریس بود اما کار پژوهشی هم میکردم ،ارشد امتحان دادم تهران قبول شدم ... هنوز ثبتنام نکرده بودم، ناامیدو خسته یک روز دنبال کارهای مدرک لیسانسم میرفتم رفتم تو یه مدرسه نزدیک خونمون آب خوردم ... نرفتم داخل سالن یا اتاق مدیر و معاون گفتم ولش کن اینام مثل بقیه ، اومدم بیرون دیدم دبیرستان متوسطه اوله... رفتم خونه اسم مدرسه رو سرچ کردم و زنگ زدم مدیرش گفت فردا صبح بیا حضوری صحبت کنیم ... ۱۶مرداد برام تست تسلط گذاشت با شاگرد واقعی ...درس ریاضی برای هفتمی ها(مرور مباحث سال ششم) ... من رشتم ریاضی نبود ولی دیوانه وار عاشق ریاضی بودم تدریسو آماده کردم و رفتم سر کلاس، بچه ها عاشقم شده بودن و آرزو میکردن که من سال تحصیلی جدید همراهشون باشم و میگفتن خواهش میکنیم که شما معلم ریاضیمون بمونید چون بهشون گفته بودم فعلا جای معلم اصلیتون اومدم... اولش از شدت شادی، استرس گرفتم اما بعدش اون آرامشه گذشته و اعتماد بنفس اومد سراغم ...من یک روز در حد یک ساعت و نیم معلم بودم ... و هنوز منتظرم دعوت به کار بشم .لطفا برام دعا کنید ❤️🙏 واقعا کاری هست که به شدت میدونم که میتونم از پسش بر بیام .... با احترام ادمین #جزوه_آنلاین