مادرشوهرم اون روز گف کی میخواین سیسمونی بیارین
منم جواب ندادم
گف حالانمیخوادچیز زیادبگیرین چیزای اولیه مثل کمد و لباس و اسباب بازی و ظرف و وسایل حموم و .... همین چیزابسه😑😑موندم چی موند ک نگفت
ازهمون روز ک فهمیدم داره ب چشم وظیفش نگامیکنه ب لطفی ک مامان طفلکم داره میکنه درحقمون وقتی بامامانم میرم بازار و برمیگردم از بس سرقیمتاوخریداجوش میزنم و حرص میخورم سردردمیشم
ب مامانمم میگم نگیر مبگ من برااون نمیگیرم برانوه خودمه خودم دوست دارم بگیرم ب بقیه چیکاردارم
چیکارکنم بچه هاانقدحرص میخورم سراین چیزا؟راه حل بدین یکم کمتر عصبی بشم