چند سال پیش طبقه پایین خونمون داشتم درس میخوندم اومد نگام کرد دید هستم اونجا، تا خواست حمله کنه داد زدم یا ابوالفضل یه دفعه غیب شد، گذشت 2 سال بعدش داشتم تو اتاق امتحان میدادم باز همون قبلی که دراز بود هم قدش هم دست و پاهاش، و دود سیاه بود یعنی چشم و دماغ و... ندیدم من، وایساد دم در اتاق زل زدم بهم من اصلا نترسیدم و با آرامش گفتم یا ابوالفضل، بازم غیب شد، فرداش دوباره یه آزمون دیگه داشتم همونجا نشسته بودم... هستید بقیش و بگم؟؟؟