2777
2789
عنوان

توروخدا یه چیزی بگین😭

79 بازدید | 1 پست

خلاصه بگم که من تو ساختمون مادرشوهرم تو هر خیر و شری که داشتن بودم‌پیششون و جانی و مالی خدمت کردم خم به ابرو نیاوردم،بچه های خواهرشوهرام جاریام همش‌میان خونم هرچی‌ میخورم بهشون‌میدم از غذام کم‌میکنم که اینا بخورن بهشون برسه یه کلاممم تا بحال نگفتم فلانی راستی بچت اومد پیش ما غذا خورد یا فلان کردا اصلااا ولی خودشون کوچکترین کارم بکنن درحق خودت و بچت زود میگن

چند روزه خواهرشوهر خونه مادرشه بچش کلا بالاس انقد شلوغ میکنن با بچم غذاشم حتی اینجا میخورد بعد دیروز بعد روضه جمع بودیم دیدم صدای بچه ها از اتاق میاد رفتم دیدم دختر جاریم ۸ سالشه پسرم ۴ افتاده رو پسرم بزور داره کلیدو از دستش میکشه بچمم از گریه کبود شده کشیدم بزور اینور سرشون داد زدم به بچم گفتم دیگه حق نداری نه تو بیای پایین با بچه ها بازی کنی نه اینا بیان بالا تنها بمونین حالتون سرجاش بیاد،بعد امروز خاهرشوهره یه رب اومده خونه مادرش برگشته گفته بچه هامو نمیارم دیگ میرن بالا اون بدش میاد

بعد امشب مادرشوهرم به شوهرم گفته اره زنت بچه ها رو از خونتون انداخته بیرون گفته دیگه حق ندارین بیاین واسه همین خواهرت دختراشون نیاورده امروز

خیلی ناراحتم از دستشون بقران از وسایل و ظرف و ظروفم گرفته تا کمک خودم تو هیچی دریغشون نکردم همیشه با روی گشاده باهاشون برخورد کردم بعد زود برگشتن به شوهرم میگن زنت اونارو بیرون کرده😭 گفتم به مادر و خواهرت میگم فردا من چیکارشون کردم زود مثلا تو خیال خودشون‌میخوان تورو بندازن به جونم

توروخدا بگین فردا چی به مادرش بگم

به حضرت عباس تا الان هزاران بار ناراحتم کردن به روشون نیاوردم فقط به شوهرم گله کردم اونم یه کلام هیچی بهشون‌نمیگه اونوقت منی که باردارم رو اینطوری ناراحت میکنن 😭😭خب شاید با شوهرم بحثم شد نمیگن بدبخت اینهمههه خوبی کرده یه کلامم به رومون نیاورده هیچیو حالا به بچه ها اینطوری گفته که ادب بشن،چرا این‌فکرو نمیکنن

کلی گلسر خوشگل و خوشرنگ با هر سلیقه ای که هستین😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792