من همونیم که جاریم نیمد دیدن بچم. الان جاریک دومیش بارداره نگو دختره. همینطور به بچم حسودی میکنه. یکبار اومد نگاش کرد گفت با لحن بدی که چه قدر مو داره. یکبار دیگه هم بچم خیلی تحویل گرفتند تو یک جمعی گفت الان زشته بعدا بهتر میشه. در حالیکه بچه من خیلی نمکیه و اصلن زشت نیست. اخه جنسیت بچه چه حسودی داره. من بهش بدی نکردم ولی دلم شکسته نیمده دیدن بچم. به نظرتون این موضوع چطور به مادر شوهرم منتقل کنم؟؟ میخام یه جوری حالشو بگیرم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یه جایی تو زندگیم فهمیدم که خدا مهربونه ولی برای من نه بخشنده اس ولی برای من نه شفادهنده اس ولی برای من نه دست گیرنده است ولی برای من نه اگه موقع خوندن این متن حسکردی که من اشتباه میکنم تو یه انسان خوش بختی قدر زندگیتو بدون