2777
2789

اولش یه توضیحی بدم 

پدر شوهرم قبل محرم بردن کمپ چند شب پیش زنگ زد گفت دارم میمیرم بیاید ببرینم 

بعد شوهرم رفت دنبالش 

من سوپ درست کردم گفتم بریم خونه خودتون بخوریم و اونجا مراقبتش کنی 

شوهرم گیر داد وقتی اب منطقه قطعه اونا رو اورد خودم پدر شوهر و خواهرشوهرم 

مادرشون شهر دیگه ای رفته دکتر

خلاصه ک رفتیم خونه یه تشک و بالشت گذاشتم با پتو برای پدرش 

یه گوشه دراز کشید 

بعد خواهرش هم بود و اینا با هم بودیم بهشون بی احترامی نکردم یه شب بودن فردا ش گفت ظهر میبرمشون نبردشون 

بعد گف عصر میبرم نبردشون 

اینم بگم پدرشوهرم سرش فک میکنم شپش داشت 

خودشم خیلی بو میداد ابم قط بود ببرنش حمام 

بهشون همه چی میدادم 

گف خربزه میخام رفتم براش موز و خربزه گرفتم و واقعا تحمل کرد دیگه داشتم میمردم 

شب بعدش گفتم ببرشون دیگه گفت ن فردا صبح منم حالم داشت بهم میخورد از همه چی ب خوبی بهش گفتم من میرم هر وقت بردیشون برمیگردم اونم اوکی بود ب پدر و خواهرشم گفتیم من میرم خونه پدرم حمام کنم  چون اب منطقه پدرم وصل بود بعدش پدرم اومد دنبالم دیشب اومدم خونه پدرم حمام کردم و خوابیدم صبحم زنگ زدم گفت رفتن رفتم تمیز کردم خونه رو ک حالا بعدش بحث کردیم 

اسکرین پیام هام ب شوهرمم هست خودتون بخونید


بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

بعد رفتنشون من رفتم خونه رو تمیز کردم  بعد عصر رفتم تشک پتو و بالشتا بردارم از خونم ببرم بشورم یهو دیدم با پدرش تو خونمه بردش حمام 

انقد خونم ب جوش اومد ک نگو زنگ زدم خواهرش همه چیا گفتم بهش ک چرا نمیفهمید من خسته شدم انقد کار کردم و کلی چیزا دیگه

از اونجا ک زنگ زدم خواهرش دیگه شوهرم قهره

امروز بهم خیلی فشار آوردی

واقعا دیگه مخم قد نمیداد

من ظهر پاشدم رفتم خونه همه جا جاروبرقی کشیدم

رو پشتیا و رو مبلا رو با سر کوچیک جاروبرقی  جارو کردم

همه جا جارو برقی کشیدم

تشک فرهان رو تختیا رو  سه سری  انداختم تو ماشین

اونهمه ظرف ک کثیف شده بود تو لیوانا  پذیراییم رد چای بود در قابلمه ها چرب بود همه رو دوباره شستم

رو تختیا و تشک فرهان همه جمع کردم ببرم لب جوب بشورم تشک و بالشت پتو فاطمه بالشت و تشک بابا و پتوش

بالشتای خودمون همه رو جمع کردم ببرم بشورم

با خیال راحت گفتم خونه تمیزه

فردا هم دستشویی و پله ها تمیز کنم خیالم راحت شه

عصر اومدم با مامان گفتم بیا کمک کن ک من صبح دست تنها بودم نتونستم ببرم تشکا رو اومد کمکم کنه

بعد رفتنشون من رفتم خونه رو تمیز کردم  بعد عصر رفتم تشک پتو و بالشتا بردارم از خونم ببرم بشورم ...


بزار قهر باشه  ولش کن.حق داری و خوب کردیوالا کلفته باباش نیستی که با اون وضعیت که اب هم ندارین حتی 

ترک قیزی ✌💥من از سال ۹۰ عضو بودم 😍 ❤کاربر جدید نیستما😉جانیم آذربایجان

من اول چیزی نگفتم بهت چون چندبار بهت گفتم شامپو بخری

پرسیدم خریدی زدی گفتی اره

یکم خیالم راحت شد رفتم تو حمام دیدم اصلا شامپویی نیست بمن دروغ گفتی

دیگه خونم ب جوش اومد

اعصابم داغون شد

گفتم انقد تمیز کاری کردم الکی باز از اول باید همشو جارو بزنم چون شوهرم نفهمه

چون درک نداره

من ظهر انقد میخاستم زود بیام تمیز کنم با معده خالی اومدم اونجا خونه رو تمیز کردم یکم خیال راحت شه ساعت دو از خونه رفتم با کلی ضعف

بعد یه ساعتو نیم  باید حالمو بد میکردی؟

کاش همه اونکارا رو تو میکردی تا خستگیش روی شونه های تو بود

رفتم همه تشک پتو ها رو تو روستا  شستم ک خونم تمیز بشه چ فایده..

واقعا اعصاب آدمو خورد میکنی






حالا 

اگه میخواستی بیای با خانواده من حرف بزنی عب نداره بیا بزن

ولی وقتی رفتم با مامانت حرف زدم هیچی نگی چون خیلی حرص و جوش خوردم حقم دارم

تو ک درک نداری نیستی ببینی دو شبه بچم گریه میکنه چون شیر جوش میخوره 

نمیفهمی اینا رو اصلا... 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 16 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز