قرار بود بعد حدود 40 روز امروز عصر قبل شام بریم خونشون ک پدر شوهرم با همسرم تناس گرفت گفت نیایین ، مادرت مریضه و خوب نیست ...
در حالی ک نیم ساعت قبلش میرفتیم فروشگاه با همسرم دیدیم ک با زن همسایه اشون نشسته و هروکِر میکنن !!🥲
بعد شش سال اولین رفتار زشتشون بود و خیلی ناراحت شدم !!
دلیل رفتارشونو نفهمیدم
بنظرتون چکار کنم ؟ دوباره برم یا حالا حالاها اونجا آفتابی نشم؟🫠😒
نرو اگه بخوان بری خودشون زنگ میزنن دعوت میکنن
بابا حالا شاید بین خودشون به مشکل بر خوردن ،به دل نگیر،فراموش کن عزیزم
شاید ی مشکلی براشون پیش اومده ب تخمکات بگیر
حتما یه دلیل دیگه داشته که نتونسته به شما بگه
قضاوت نکن و فوری به دل نگیر
حالا اگه همیشه خوب بودن و امروز اینطور شد، شاید مسئله ای براشون پیش اومده..
بنظرم نرو. خودتون تنها عروسی
چرا چهل روز نرفته بودین خونه مادرشوهرت ؟
عزیزم درک کن و ناراحت نشو شاید تو خونشون دلخوری پیش اومده نخواستن جلوی شما بروز بدن
شاید هم واقعا مریض شده
شاید دعواشون شده نخواستن جلو تو آبروشون بره
خدایی بعد شیش سال دیگه این و نادیده بگیر
اختمالا باهم دعوا كردن
نرو تا خودشون زنگ بزنند
شاید واقعا بد شده حالش
یهو میبینی در عرض ده دقیقه ادم میفته
اگه پریود میشه هنوز شایدم پریود شده
چون میگی تاحالا رفتار بدی نداشتن
نرید تا خودشون دعوت تون کنن
