ماجرای جدایی من برمیگرده به خیانت شوهرم واقعا راسته کسی که خیانت کنه دوباره کارشو انجام میده
قبل از این خیانتش باطم خیانت کرد و من ۹ ماه قهر بودم تا بخاطر بچم بخشیدمش و برای اینکه خیانت نکنه ماشین و خونه زدن به نامم و حق طلاق و حضانت هم با منه ، به قولی خر شدمو اشتی کردم فقط بخاطر دخترم روانشناس رفتم تا خیانتشو فراموش کنم برای یه زندگی بهتر و کم کم مبهم شد خیانتش تا اینکه برای بار دوم باردار شدم اوایل خیلی همه چیز خوب بود تا اینکه متوجه تغییر رفتارش شدمو به خودم گفتم که شک نکنم و خودمو شکاک فرض میکردم تا اینکه مچشو گرفتم بله اقا خیانت داشت میکرد اونم با زنه متاهل
به مامانم گفتم که پشتمو خالی کرد و گفت که دامادم خوبه و مشکل از ذهن شکاک منه
به خانواده شوهرم گفتم و دستش برای همه رو شد و همین شد اغاز بدبختیام کسی که دست روم بلند نکرده بود با وجودی که میدونست باردارم کتک کاریاش شروع شد سر هرچیزی کتک میزد و با همینا تونست ماشین و خونه ای که زده بود به نامم بگیره
خیانتاش دیگه واضح شده بود بدون هیچ خجالت و پنهون کاری
درو روم قفل میکرد و از صب میرفت تا شب گاها پیش میومد که دو سه روز هم نمیومد خونه
سر همین کتک زدنا بچم زود به دنیا اومد
و من بعد به دنیا اومدن بچه از همون بیمارستان مامانم منو برد خونه الان یک ماهه جدا شدم و خونه مامانمم
امیدوارم درست ترین کارو کرده باشم و تکیه گاه محکمی برای بچه هام باشم