تاپیک قبل گفتم خواهر شوهرم ۳۱ سالشه و مجرد و خیلی محدوده از سمت خانواده بیرون تنها نباید بره و اینا. منم دلم میسوزه به مادر شوهرم گفتم اجازه بدید با امشب بیاد بریم کافه گفت نه لازم نکرده هر وقت ازدواج کرد با شوهرش بره الان با شما زوج بیاد اینجور جاها اونوقت هوایی میشه😐
یخ زیر لب گفت :(چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی ؟چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی!) روزها یخ به آفتاب نگاه می کرد. خورشید و درخت می دیدند که هر روز کوچک و کوچک تر می شود. یخ لذت می برد ،ولی خورشید نگران بود. یک روز که خورشید از خواب بیدار شد تکه ی یخ را ندید. نزدیک شد. از جای یخ ،جوی کوچکی جاری شده بود. جوی کوچک مدتی که رفت، توی زمین ناپدید شد. چند روز بعد، از همان جا، یک گل زیبا به رنگ زرد، به شکل خورشید رویید.هر جایی که آفتاب می رفت، گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد.گل آفتاب گردان هنوز خورشید را دوست دارد، او هنوز عاشق خورشید است. ❤️✨