بیماری پیسی داره ۷ساله دیروز میخواستیم بریم مراسم هرکاری کردیم نیومد برادر زادمم سپرد دست من گفت عمش خلییی مواظبش باش برادرمم تو دسته بود دیدیم به گوشیش نگاه کرد هول هولکی دوید سمت خونشون یکم بعدش زنگ زد به من گف زود بیا خونمون رفتم دیدم خودشو دار زده خدارو شکر داداشم پیامشو دیده تو اون شلوغی وگرنه الان