خیلی سنش کمه برا اینکه ازش توقع داشته باشی
سخت نگیر فعلا بچه است
شما باید باهاش صحبت میکردی
اون بچه است و سرگرم بازی بوده که اقتضای سنشه
وای خدای چطور دلت آوند بفرستیش مسافرت ،چه نامان سنگ دلی هستی نترسیدی اتفاقی واسش بیفته درضمن ۶ ساله که درک وفهمی نداره ،که بخواد زنگ بزنه .اون فقط یه چیزیه میفهمه بازی
عزیرم خوش میگذرونده تورو میخواسته چکا؟ما مامانا مال مشکلات و بدبختیاییم نه خوشیا😂
حق داری این واست درس عبرت شد همه زندگی وآرزو وجوانیتو واسه بچه خرج نکنی الویت زندگیت اول خودت باشی الان که بچس فردا روز که بره پی زندگیش بیشتر سراغتو نمیگیره نه فقط دخترشما همه بچه ها همینن
شاید فک میکرده تلفنی میخوای بهش بگی برگرد خونه باهات صحبت نمی‌کرده
حالا دیگه از شش ساله چه توقعی داری
منم دخترم ۶ سالشه،ولی اگر جای شما بودم حالا که می اومد غرق در بوسش می کردم و می گفتم دلم برات تنگ شده بود و جملات احساسی دیگه، از اون طرف اون ۲ روزی که نبود رو به کارهای مورد علاقم می رسیدم.
عزیزم خودتون میگید بچه اونم ۶ساله توقع زیادی نمیشه داشته باشی شاید اونجا بچه های فامیلو دیده سرگرم شده یا تحت تاثیر اون فضا قرار گرفته و نتونسته باهاتون صحبت کنه
من انقدری که از جمله شما که گفتی دلت مثل سنگ شده تعجب کردم از کار اون بچه تعجب نکردم
ببین میفهمم دوست داشتی با هم صحبت کنین یادت باشه این یه درخواست طبیعی هست
ولی اون بچه الان فقط به فکر بازی و ماجراجویی و این چیزاست نمیشه ازش توقع منطقی عمل کردن رو داشته باشی
منم دقیقا ۶ سالم ک بود میرفتم ماها خونه مادربزگم میموندم تو روستا و موقع برگشت گریه میکروم ک من مامانبزرگمو میخوام و نمیخوام برگردم تو خونه ام افسرده میشدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
