یک ماه است نیست ، خانه ی مادرش است ، چون پدرش فوت شده نوبتی میرن، ازم خواست عکس کتاب دخترم را بفرستم داماد خواهرش بفهمه ترم چند است بدم اومد
خوب کردی
گفتم واقعا به اونا مربوط نیست که بچه ی من چه کلاسی میره و ترم چند است؟ میگه من اجتماعی هستم چون شهریه را من میدم دوست دارم بگم
چقدر کتابی تایپ کردی ☺️
منم با شوهرم دعوا کردم از دیشب رفته بود تفریح و گوشیش آنتن نداشت تا یکساعت پیش منم استرس داشتم و نرفتم خونه و باهاش قهر کردم آخه دوست داشتم کنارمون باشه و مثل همه زن و شوهر ها کنارم باشه😔😔
تا بگم مسائل شخصی مون را نگو، میگه مردم تو اینستا از زندگی خصوصی درآمد دارند، من اجتماعی ام ، میرم میگم ، خیلی بدم اومده،
به زور ازش پرسیدم کجا میخوای بری تازه هم نگفت که تا کی میمونم.منم استرس گرفته بودم نکنه اتفاقی براش افتاده اکثرا روزهای تعطیل منو خراب میکنه دیگه از خانوادم هم خجالت می کشم که همش میگم رفته که و تفریح با دوستانش 😢😢
من هم شرمم میاد به دوستام یا خانوادم بگم هیچ وقت نیست ، البته از وقتی پدرش فوت شده خیلی بدتر شده، چون میگه مادرم تنهاست ، من با نبودش کنار میام ، ولی تمام اسرارم را به اقوام دورش هم میگه ، ولی وقت پول قرض گرفتن .... و یا کار و گرفتاری فقط خانواده ی خودم حاضرند کمک کنند
جالبه برادرش اصلا مسائل کاری و زندگی اش را نمیگه ، اینا باغدار هستند ، نهال مرغوب برادرشوهرم بخره به شوهرم نمیگه ، آب میخره نمیگه، همه کارهاش قایمکی ، شوهر من هنوز کاری نکرده حافظ شیرازی هم میدونه ، به من گفت که چون متواضع و فروتن است اینجوری است، توی جمع خودش و ما را میکوبه ولی از هر گری گوری ای تعریف میکنه ، کلا شخصیت اش اینجوریه ، خیلی خودش را میاره پایین ، بقیه را میبره بالا، همه چیزمون را هم میگه به همه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
