البته الان که ما بزرگ شدیم خیلی بد شده مامانم همه این رفتار هاشو میبینه اما اصلا ما براش مهم نیست جلوی اون و از ما دفاع نمیکنه اون دوتا بچه داره یک دختر7 و یک پسر 12 ساله دخترش یک میومد خونمون مدام میرفت سر کمدم و هرچی دلش میخاست برمیداشت با اینکه ما میرفتیم خونشون حتی نمی ذاشتن کنپترل برداریم سریع دعوامون میکرد پسرش که همش میره سر گوشی مامانم اون اوایل که
من گوشی خریده بودم از حسودی چون برای اون نخریده بودن برداشته بود هرچی تو گوشی داشتمو پاک کرده بود یا رفته بودیم باغ استخر عینک شنای منو دزدیده بود با اینکه مال خودش بهتر بود ولی بعد که رفتم خونشون دیدم تو کمدشه وقتی فهمید من میدونم اومد یک عینک شنا دیگه انداخت توخونمون که بگه توخونتون بوده بقیشو هم میگم