من عوض شدم ولی تو حسین بچگیمی!
قبول دارین محرم حال و هواش چقد خوبه؟
دقیقا پارسال بود یه ماه قبل محرم قسمت شد رفتم کربلا نشستم روبه روی حرم آقام ابوالفضل نوحه گذاشتم سرمو گذاشتم رو زانوهامو،زار زدم دلم پربود چند سالی بود پاسپرتمو درست کرده بودم ولی قسمت نمیشد.
۳سال در انتظار کربلا و۶سال هم منتظر یه نی نی
نمیگم سخت نبود،بود ولی شیرین شد
از کربلا برگشتم حدود ۷ماه بعد با روحیه خیلی خوب فهمیدم باردارم و یک ماهمه دقیقا سحر۶ماه رمضون بیبی چکم مثبت شد بعدم بتا و..
یه هفته گذشت همگی خوشحال بودیم خیییلی خوشحال تا اینکه هماتوم کار خودشو کرد و من به خونریزی افتادم هفته بعدش قرار بود برم سونو تشکیل قلب ولی همون هفته رفتم دکتر گفت ضربانش ۷۶ هست و اگه بچه خودشو نگه داره،میمونه اگه نه سقط میشه
غم دنیا اومد تو دلم زود بود بعد یه هفته که احساس مادرشدن داشتم یهو همه چی خراب شه
گفتم بیخیال دختر مگه آخر دنیاس که غصه میخوری درست میشه.
یه هفته بعد با گذروندن کلی استرس راهیه مطب شدم و فهمیدم بچم قلب داره
بعدم سونو ان تی و آنومالی
که همه چیز ردیف شد
فکر میکردم همه چیز خیلی اسون به دست میاد ولی اشتباه میکردم
پروسه بارداری خیلی سخته حداقل واسه من اینطور بود
غبطه میخوردم به همه اونایی که ۲۰هفته رو رد کرده بودن الان خودم شدم ۲۲هفته!
الان هم استرس اینکه چی میخواد پیش بیاد گاهی کلافم میکنه ولی وقتی یادم میاد خدا تا اینجا باهام بوده مطمئنا از این به بعدم هوامو داره و ولم نمیکنه آرومم میکنه
مادر شدن همراهِ با کلی استرس،درد روحی و جسمی،گریه های پنهونکی،فشار بیش ازحد روی اعصاب و نداشتن تمرکز کافی
بقیه منتظرن زایمان کنی و بچه رو ببینن ولی تو نگرانی که خدایا بچم خدایی ناکرده براش مشکلی پیش نیاد و سالم باشه.
اگه افسردگی گرفتی اگه حالت خوب نیست اگه گاهی با وجود این همه فشارروحی و روانی که باعث شده حتی به بچت حس خوبی نداشته باشی،دوست خوب منی!
هرموقع کم آوردی اینو بدون خدا که برامون بد نمیخواد!میخواد؟