سلام ظهر ادینتون بخیر
من 1سال و نیمه ازدواج کردم با شوهرم اختلاف زیادی ندارم و بیشتر جر و بحث هامون در مورد جاریم هست همیشه سعی میکنه رابطمونو خراب کنه درصورتیکه من اصلا کاری باهاش ندارم شوهرمم دهن بینه منم زندگیمو دوس دارم همیشه کوتاه اومدم ولی پنجشنبه دیگه طاقت نیاوردم سر اینکه چرا جاریم بچه هاشو میاره خونه من میذاره با شوهرش میره گردش ناراحت شدم و ب شوهرم گفتم بگو نیاره دیگه خونه منم پله داره بچه هاش حرف گوش نمیدن هی از پله ها میرن بالا منم میترسم اتفاقی بیفته بگن از قصد کرده واقعا خسته شدم از دست کارای شوهرم ب مادرش گفتم ب شوهرم گفتم گوش نداد ب خود جاریم گفتم نیار گوش نداد حداقل شما بگین بهش اونم زنگ زده گفته مریم میخاسته بره بازار چرا بچه ها رو گذاشتی اونجا اونم گفته پولمون شیرینه بچه هامون نه چطور هروقت پول میخواد میاد میگیره شوهرش بعدشم اون شوهرش هزار تومن هزار تومن میاد از شوهر من گدایی میکنه بازار رفتنش چیه