دختره معلولیت ذهنی داشته پدرو مادرش فوت میکنن خواهربزرگش حضانتشو قبول میکنه میبره پیش خودش بعد یه روز دختره میره خونه ی یکی دیگه از خواهراش میمونه،بهش میگن آماده شو تاببریمت خونه ی خواهربزرگه،دختره میگه نه اونجا نمیرم شوهرش کتکم میزنه خلاصه خواهره شک میکنه میگه دیگه هیچکاریت نمیکنه دختر بیچاره میگه بله اینحامم اذیت میکنه درد میگیره،خواهرا میان دخترمعلولو میبرن پزشک قانونی برا معاینه بعداز معاینه پزشک میگه که ایشون ۴ ساله باکره گیشو ازدست داده واز پشت وجلو آسیب دیده