من یبار ازدواج کردم جدا شدم
بعد امروز یجا رفتم خانمه ازم خاستگاری کرد منم گفتم با مامانم صحبت کنید شمارشو دادم بهش و یکم درمورد پسرش گفت و عکسشو نشون داد
من اومدم مثلا حیا کنم گفتم باقیشو با خانوادم بگین شرایطو ک قبول کنن یا نه
ولی یادم رفت بگم من یبار جدا شدم
الان ک زنگ زد بهش بگم حتما میگه همون اول میگفتی ک شماره نگیرم
ن کاری ندارن فوقش تماس گرفتن بحثش افتاد میگید ...اگر تو‌نامزدی جدا شدی ،شاید حساس نباشن
اشکال ندارع بگو باز
نه بعضیا براشون مطرح نیست همچین چیزی ماخودمون همینطوری و مگه ازدواج که کردی از بخت بدت بد شد باید بری بمیری بگو بهش
واقعا همه زن و مردا زندگیشونو دوستدارن آدم با یه امیدی ازدواج میکنه که خوشبخت بشه اوه وقتی نمیشه نمیشه دیگه
آدم پاک و نجیب ازدواج میکنه جدا میشه منتظرازدواج مجدد میمونه آدم خراب که اینطوری نیست به فکر کار خودشه ازدواجم نمیکنه
۲۳سالمه خیلی زود و بی فکر ازدواج کردم به اصرار خانواده
اوایل خیلی خوب بود ولی بعد زندگیم کلا افتاد دست پدر شوهرمادرشوهرم
اب میخوردیم باید اجازه میگرفتیم شوهرسابقمم ک کاردرست حسابی نداشت من تازه عروس برای یه مانتو عید مونده بودم بعدشم ک فهمیدم معتاده و قرص میخوره کتکم میزد رفتم پزشکی قانونی
دو سال پروسه طلاقمون طول کشید از حق و حقوقام گذشتم
