2777
2789
عنوان

خواهر شوهر. ...

300 بازدید | 14 پست

سلام وقت بخیر . 

من از سال 99ازدواج کردم ‌ و یکسال ونیمه خانه دارم ‌ 

از اول ازدواج خانواده همسرم راضی ب وصلت نبودن و فقط قصد اینو داشتن من خونه بخرم بنام همسرم و جداشیم و بعد اینکه خونه خریدیم  من تو دوران عقد باردار شدو خانوادش مثل داعش رفتارکردن وبزور بچه های منو سقط کردن ومنو زجر وعذاب دادن ‌ .بعدش یهو بابا افتادزمین و گفتن تومور مغزی داره .... و تا همین پارسال برج یازده تمام خرج .مخارج زندگی خانوادشو میداد حتی خواهرش که بچه داره وخونه خودشه ....پدرمنم خونه رو ازمون گرفت تا شوهرم ب خودش بیاد مستقل بشیم ‌... رفتیم حاشیه شهر ی خونه گرفتیم و مجبور شد دیگه بفکر زندگی خودش باشه .... الان من رابطمو با خانوادش بعد مرگ پدرهمسرم قطع کردم وهمسرمم چون بعداون رفتارا من ب زنگ زدن خانوادش تو خونه حساسم گوشیشو تو خونه جواب نمیده و.... الان روزا که سرکاره مامانش هم هرروز زنگ میزنه 1ساعن باهاش حرف میزنه واز بدبختیاش میگه وهی رفتاراش عوض میشه .خواهرشوهرمم داره جدامیشه وبچه هاشو شوهرش ازش گرفت و درگیر طلاق و... ب شوهر من گفته اگر تو بهم کمک میکردی بچه هام پیشم بودن ودلیل این دوری زن تویه .... همش دارن ی کاری میکنن که اخراج بشه از محل کارش توی سرکار میگرده دیوار براخواهرش کار پیدا کنه و خونه .من میگم اقا اون دست داره تو میری سرکار باید کار کنی نه اینکه بدبختیلی خاندانتو از صیح گوش بدی وبیای خونه مثل جمازه یا بیوفتی بخوابی یا بری توفکر حرفای اونا .... منم باخواهرش مشکلی نداشتم و از اول عید باما رفت وامدنمیکنه که من نفهمم جداکردن بچه هاشو ...درصورتی که شوهرم اومد گفت زینب گفته بچه هاش بخاطر من ازش جداشدن چون من گفتم زندگی خودتو بکن وب بقیه کارنداشته باشه....من دیشب  خواهرشوهرم پیام داد که اره میدونم دای جدامیشی و خداروشکر همونطور که خانوادت بچه هاموگرفتن سقط کردن توام این درد بکش واین داستان که اره من میدونم زندگیت چیشده و..... 

الان باز شوهرم گوشیشو خاموش کرده وقهر کرده رفته ...من نمیخام زندگیم خراب بشه ولی اون بجز خانوادش کسیو نمیبینه ....همش فکر میکنه مصوی تمام بدبختیای خانوادش منم .....منیکه تواین دوسه سال ی بارم خونه خواهرشوهرم ن دعوت شدم ن دیدم خونشونو.... الانم ب خواهرش پیام دادم معذرت ونمیخاستم دلت بشکنه وگفتم تگر نمیخای کسی تز زندگیت باخبربشه و فضولی نکنه بهتر طبیعی رفتار کنی نه اینکه شش ماه گوشیتو جواب ندی و ب شوهرم بگی من از زنت میترسم .......چیکار کنم من .کلافه شدم همش سر حرف خواهر و مادرش بامن قهر میکنه و دعوا....باهم مشکل نداریم تا اسم اونا میاد شروع میشه

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

چرا حس میکنم رفتارات بچگونه بوده

بابا بخدا خسته شدم .... رفتیم موتور گرفتیم اول مامانش برد الا تو این چهار ماه هربار میگم بریم بیرون میگه خسته ام ولی گوشیشو میبینم همش بامامانش رفته بیرون وعکس گرفته ....میگع تو نسبت ب خانوادم گارد گرفتی ... می

بابا بخدا خسته شدم .... رفتیم موتور گرفتیم اول مامانش برد الا تو این چهار ماه هربار میگم بریم بیرون ...

میگم اقا ی بار ی بار بفکر من باش .... هرچی میگم بخر براخونه میاددسته خالی میگه یادم رفته

خانواده شوهر و بیخیال ب شوهرت محبت کن بیاد سمتت

شوهرم واقعا منو خیلی دوست داره دیشب گفتم قبل اینکه بهش زنگ بزنه ودعوا کنه باهاش خودم بهش گفتم عصبی شدم وب خواهرت پیام دادم ....اونم گفت اون یتیمه بابا نداره کسیو نداره و .....کمرمو شکوندی 😭😭بخدا من اونقدم ادم بذی نیستم .ازمن جلو خودش ی غول بدجنس ساخته

نباید پیام میدادی 

و از این به بعد اصلا با شوهرت راجب خانوادش حرف نزن و بزار هرچقد میخان بهت تهمت بزنن تو بخاطر شوهرت سکوت کن و فقط شنونده باش 

ازونورم وقتی با شوهرت خوب باشی و محبت کنی بیشتر سمت شما میاد 

یا خدا مگه چنتا بچه ازت بردن سقط کردن یزیدی بودن برا خودشون 

بنظر من آتو دست شوهرت نده اونا همش جلو شوهرت چس ناله میکنن دل شوهرت رحم میاد به هرحال خانوادشن بنظرم با شوهرت از در دوستی وارد شو طوری رفتار کن دیگه برات مهم نیسته که شوهرت داره به خانوادش محبت میکنه وقتی تو به اونا از راه دور محبت کنی وقتی خانواده شوهرت دیگه بد تو رو پیش شوهرت بگن اون موقع هست شوهرت طرف تو میشه پیش خودش میگه زنم داره محبتشون میکنه ولی خانوادم بد زنمو میگن اون موقع هست دست اونا برا شوهرت رو میشه 

این راهی میری کاملا اشتباهه جز اینکه کلا شوهرت از دور میشه نیست با پنبه سر ببر خواهرم 

چرا بزایم پسری٬ جامو بندازه پشت دری ٬ روم بکشه پالون خری عروسم بگه جادوگری عوضش میزایم دختری جامو بندازه تو پنج دری روم بکشه لحاف زری دامادم بگه تاج سری👑👑🤭😁 

یا خدا مگه چنتا بچه ازت بردن سقط کردن یزیدی بودن برا خودشون  بنظر من آتو دست شوهرت نده اونا هم ...

چسم .چهار قلو باردار شدم و تو سیزده هفتگی و مصیبعت سقط کردن و بعدش باباش افتادوگفتن سرطان سرداره

چشم💔

میدونم سخته سکوت کردن 

ولی تو با حساسیتت روی خانوادش بیشتر شوهرت رو حساس کردی و با خودت بد کردی 

باید تظاهر کنی با خانوادش خوبی 

یا خداقل اگ تظاهر نمیتونی فقط سکوت کن 

میدونم سخته بعضی نامردیا از یاد ادم نمیره ولی به هر حال خانوادشن و باید به خاطر شوهرت و رابطت سکوت کنی 

چسم .چهار قلو باردار شدم و تو سیزده هفتگی و مصیبعت سقط کردن و بعدش باباش افتادوگفتن سرطان سرداره

یا خدا 4قلو🥺🥺🥺خدا لعنتشون کنه دنیا دار مکافاته دیگه بخدا همین مدل که من میگم پیش برو نتیجه اشو میبینی من شوهرمو همینجوری سر به راه کردم با سیاست پنبه سر بریدن با بدرفتاری غر، و بدگویی از خانوادش اصلا نمیتونی شوهرتو مال خودت کنی تو خودتم جر بدی اونا مادر خواهران دلش میسوزه براشون فقط اعلام دوستی کن از راه دور بگو به شوهرت دیگه میخام کینه رو بذارم کنار بگو هوای خواهرتو داشته باش گناه داره هوای مادرتو داشته باش تنهاس بگو که رفت امد نمیکنی باهاشون ولی دیگه کینه نداری 

چرا بزایم پسری٬ جامو بندازه پشت دری ٬ روم بکشه پالون خری عروسم بگه جادوگری عوضش میزایم دختری جامو بندازه تو پنج دری روم بکشه لحاف زری دامادم بگه تاج سری👑👑🤭😁 

میدونم سخته سکوت کردن  ولی تو با حساسیتت روی خانوادش بیشتر شوهرت رو حساس کردی و با خودت بد کرد ...

چشم😞ولی خب من الان دوبار بارداشدم وهر بارم سقط شده ودکتر میگه بخاطر اون داروهاوامپولاس ..... من وقتی قرصاو امپولا تموم سد تشنج کردم وخونریزی نمیکردم یادم قشنگ همین خواهر اشغالش گفت ورش دارببر هتل اینجا نمیره خونش بیوفته گردن ما ...منوگذاشت هتل ومامانش بهش زنگ زد و برگشت پیش اونا حتی اونجام کنارم نبود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز