پسرمو برده بودم خانه بازی امروز ک بحث رانندگی بود
من چندساله پایه ۳ دارم و الان دارم پایه ۲ میگیرم ..
خیلی ازمامانا ینی تقریبا همشون .. گواهینامه داشتن و اصلا نمیتونستن رانندگی کنن و نکرده بودن ..
خواستم تجربه خودم و اینجا بگم و شماهم بگید تا ب بقیه ک این مشکل و دارن و میترسن کمک کنیم ..
یه مدت بود پیله کرده بودم ب گرفتن گواهینامه شوهرمم تشویقم میکرد و سریع ثبت نامم کرد .. جلسه اول رفتم و از صفر شروع کردم مربیم خانوم بود و همش نگران ماشینش ...
خلاصه ک کلاسهارو پشت سرهم رقتم و گقتم وااااای ک من چ راننده حرفه ای ام .. و اعتماد ب نفسم رفت بالا هیچوقت ماشین خاموش نشد و ب خودم میبالیدم .. ولی اولین تمرین و ک رفتم با شوهرم سه بار قبل حرکت ماشین و خاموش کردم و تازه فهمیدم واااااااااااای نگو تو تمام مدت تمرین کنترل کلاچ و ترمز دست مربی بود و زهی خیال باطل ....
شوهرم از اونروز شروع کزد غر زدن ک پس اینهمه کلاس رفتی چی یادت دادن ... اونروز اعتماد بنفسم با خاک یکسان شد ..
چرخوندن فرمون و یادم رفت و مث گیجا فقط نگاه میکزدم ب ماشین ..
باردوم باشوهرم رفتم تمرین و فهمیدم ک خیلی بهترشدم و راه اقتادم اما ب شدت غر میزد ک ماشینو انداختی تو چاله و دست انداز و باسرعت رفتی و ... و خلاصه قید رانندگی و زدم و نرفتم امتحانم بدم .. 🕹
اما ته دلم میدونستم ک بلدم و میتونم یروز ک شوهرم و پسرم باموتور رفته بودن بیرون .. ماشین و برداشتم و رفتم ... هرخیایون خلوت دور خونه رو دوسه باردور زدم با سرعت ۲۰ تا ..
ترسم ریخته بود مسلط بودم . سرظهربود و خلوت ازبلوار و میدون های وسط شهر رفتم و کاملا مسلط بودم .. اونروز تازه فهمیدم اگه ده سالم باشوهر و مربی میرفتم تمرین جز تخریب اعتماد ب نفسم و خوردشدن اعصابم و استرس شدید هیچی یاد نخواهم گرفت .... 🚙🕹