من پاهامو می شستم و دمپایی رو فرشی می پوشیدم که برم برای نماز .... بعد یه چند بار گربه ای رو دور کردم از خودم گفتم نخوره به پام دوباره مجبور به شستن بشم دیگه اینم لج کرده بود یه مدت تا پاهامو می شستم یه گوشه ای کمین می کرد یه دفعه به دمپایی هام حمله می کرد 😐
کلی تلاش کردم تا عادتش یادش بره چون یه دفه شوکه ام می کرد