پدر و مادر شوهرم فردا دارن از سفر حج برمیگردن. چهار تا دختر دارند و دو تا پسر
قرار بود فردا شب که رسیدن استراحت کنند و پس فردا مهمان قبول کنند
حالا امروز شوهرم میگه فردا بعدازظهر برو خونه شون برای پذیرایی
گفتم مگه دخترا نیستن فقط یک جمله گفت که بچه کوچیک دارن بچه هاشون خونه رو کثیف می کنن
قبل رفتنشون دخترا همیشه خونشون بودن و هیچ وقت سراغ ما رو نمی گرفتن
ما فقط هفته ای یکی دو ساعت می رفتیم سر می زدیم.
با خودم فکر می کنم چطور وقتی کارو زحمت ندارن دخترا هستن و بچه هاشون شلوغ نمی کنن حالا که مهمان دارن یاد عروس افتادن.
منم شاغلم و برای پس فردا که مهمانی اصلیشون هست مرخصی گرفتم . فردا باید برم سرکار و بعدازظهر هم برم اونجا برای پذیرایی.