سلام خواهرا ما دیشب با مادرم و و خواهرم و برادرم و بچه هاشون رفتیم بیرونیکی از آشناهامون و دیدم بعد مدتی بچه ها بازی میکردن من و زنداداشمم با خانومه حرف میزدیم شوهرم و شوهراون خانومم باهم بودن یهو پسر شوهر خانومه اومد گوشیشو ازش گرفت حرف زد با زن باباش منم یه لحظه نگا کردم با تعجب گفتم بهت گفت مامان(تعجبم به خاطر اینه اوایل ازدواجشون باهم لج بودن) گفت نه میگه آبجی
و تمام
دیدم شوهرم تو قیافه س گفتمچته گفت شعوز نداری نمیفهمی چرا اون پسرو نگا کردی بی عقل😕عصبی بود بشدت گفتم کدوم پسر گفت حامد گفتم من چیکار به اون دارم یذره بچه س ۱۸ سالشه گفت۲۱ سالشه ربطی هم به سن نداره و عصبی شد و منم گفتم نگاه نکردم فورا قسم خورد درحالی که اهل قسم نیس گفت نگا کردی پس ساکت شو🥺
بخدا نگا کردم ولی گذرا چون کلاس قران داشتم ۵سال پیش اونم اومد شاگرم بشه گفتم بالای ۱۲ سال قبول نمیکنم هم از کلمه ی مادرش که اشتباه متوجه شدم تعجب کردم هم اینکه بزرگ شده بود🥺
الان از دیشب حرف نمیزنه قهره باهام چیکار کنم بنظرتون؟