من همین الان یادم افتاد یه خانومی بود نوزاد ده بیست روزه داشت نصف شب تاپیک زد از نوزادم میترسم یه جوری نگاه میکنه عکس بچه رو همون موقع گذاشت چپ چپ نگا میکرد با اخم راس میگفت مام ترسیدیم میگفت کسی ام تو خونه نیست شوهرشم نبود الان یادم افتاد خیلی خندم گرفت شما چی
چه باحال😂😂
بیشتر ترسناک بود تا خنده دار
ی تاپیک خوندم پدربزرگ دعانویس ...باحال بود
ماکارونی تو پلوپز
😂😂😂
تو این همه سال فقط دو تا تاپیک خوندم که قهقه زدم
یکیش عروسی خاله بود
یکیش هم مثل زمان قدیم حرف میزدن کامنتا عالی بود
چیز باحال به تورم نخورده تا به حال
هر چی بوده دعوایی بوده چهارتا فحشم من خوردم
یکی گفته بود شوهرتونو به چه حیواتی تشبیه می کنین خودشم یه حیوون گفته بود جالب بود تامیک جز پربازدیدها بود یه چند نفر عاقل گفته بودن حیف نونی که شوهرهاتون میدن بهتون😄
پخت ماکارونی تو پلوپز اونم تو سیزده بدر
یه کاربری بود لیوه همش در حال عربده کشیدن بودن اونو خیلی دوست داشتم تاپیکاشو
یکی بود خنده دارترین کاری که تو عروسیتون کردین و کلی تاپیک این مدلی در مورد خنده دار ترین اتفاقا بود که من از خنده اشکم درمیومد اما ترکیدن همشون
یکی میگفت که شب خواستگاریش برادر کوچیکش (با عرض پوزش) گ_و_ز_یده و میخواسته به پسره جواب مثبت بده اما حالا نمیدونه چیکار کنه. کامنت هایی که گذاشته بودن به شدت خنده دار بود
آره یادمه 😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
31 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
