من خودم پسر دوست بابامو زدم
عید بود اومده بودن عید دیدنی این لج کرده بود شام نمیخورد مامانش گفت اگه بخوری یکی از این دخترا رو میگیرم برات بعد بهش گفت کدومو میخوای؟اونم منو نشون داد
قاشقی که تو دستم بود رو پرت کردم طرفش خورد رو ابروش ابروش شکست چشمش پر خون شده بود شام نخورده بلند شدن رفتن