کل زندگیم نابود شده طلاق گرفتم شوهرم میخواد بچم ازم بگیره کلی بیماری دارم هر نوع دردی که فکرش کنی دارم شب و روزم با گریه شروع میشه با گریه میخوابم نگران بچمم شوهرم ازم بگیرتش بدبخت تر میشم بچم تحت نظر دکتره بخاطر آسیب های که پدرش بهمونزده خودم کلا دیوونه شدم وقتی میرم خیابون ادم هارو نمی بینم انگار تو دنیای دیگم هیچ کی درک مون نمیکنه.خواهرم برادرم فقط دنبال مال دنیان باورتون میشه تا حالا خونه خواهرم ۳الی ۴بار بیشتر شام یا ناهار نرفتم تو عمرم مگه میشه؟نگا اطرافیان میکنم نگا همسن سالام میکنن هیچی ندارن چ زندگی های نصیب شون شد من چرا نشد منو بچم مگه چه گناهی کرده بودیم💔😭😭حالم خیلی بده قلبم درد میکنه کاش مرگ هم دست خودمون بود 💔😭