البته خانم هستش
منو خیلی دوست داره همیشه میگفته جای دخترنداشتشم
هروقت میرفتم میومد بهم سرمیزد احوال پرسی میکرد یعنی یه روزم نبود ک نیاد
ولی چند مدتع ک دیگه محلم نمیزاره و نمیاد پیشم،فقط من کارم تموم میشه میرم سمتش بازم زیاد تحویلم نمیگیره نمیدونم چش شدع دیشب پریشبم میگف اعصابم سرتو خورده😐گفتم چرا گف ک چون همش سردرگرمی خب چ ربطی داره؟
نمیدونم چرا دیگه نمیتونم رفتاراشو تحمل کنم میخوام کارمو عوض کنم
بکن
شاید یکی زیرابتو زده
ولش کن دیگه شده اگه میتونی باهاش حرف بزن اگه نه هم دفعه بعدی با سیاست تر رفتار کن
نه باو اصلا بهش نمیفهمونم
من بهش حالی کنم رفتارتو اصلاح کن ک بدرد نمیخوره
ولی از رفتارام تابلوعه ک از این شرایط ناراضی ام
بهش فقط تیکه انداختم شما کی اومدی من اصلا شما رو نمیبینم یهویی میای
با ماشینشم اومدم خونه
امشب درماشینشم محکم بستم
اصلا بهش حرفی راجب رفتارش نمیزنم سعی میکنم جوری رفتار کنم ک انگار برام مهم نیس
دنیا همینه هرکس وقتی براشون
منفعت داری دورت میچرخن و خرشون ک از پل گذشت غریبه میشن باهات .
،منم مدیرمون روزایی که برای سریع انجام شدن کاراش لازمم داره یا مواقعی که نزدیک امضا قرار داد جدید میشه برای اینکه بمونم انقد قربون صدقه می‌ره ، اما یه بار وسط سال نصف شب پیامش دادم که تا الان حالم بده اگه بهتر شدم میام اگر نشد ک مرخصی برام رد کنید ،۶صبح پیام داد ان شالله ک سلامت باشی و... تازه ۶ونیم خوابم برد دیدم چند دقیقه بعد زنگ زد ک بیا مدرسه شاگردات رو کسی جز خودت نمیتونه کنترل کنه
اره آدما همشون ب سرعت نور تغیر میکنن
همه ب فکر منفعت خودشونن فقط
من چون همین روزا قراره باهاش تسویه کنم دیگه بهم نیاز نداره باهام این رفتارو میکنه
چند وقت پیش دیر رسیدم گفتم بیمارستان بودم حالم خوب نبود رک گف ب من ربطی نداره من کارم برام مهمه زودتر بیا
اره منم برا همونه ک دارم این مکانو ترک میکنم برا حفظ ارزش خودم
ولی خانوادم مخالفن میگن همینجا بکارت ادامه بده چون کارمطمعن و امنیه ب هر کاری نمیتونن اعتماد کنن ولی من تصمیم خودمو گرفتم باهاشم مثل خودش رفتار میکنم خودمم سردم باهاش
میخوادم باهام حرف بزنه فقط برا کار یه حال نمیپرسه امروز فقط پرسید چقدر کار کردی؟😐😑خیلی بهم برخورد
