خودش میگفت من وقتی بچه دار شدم همه بهم میگفتن این رفتارا چیه بچرو بیار ببینیمش
نمیبرده
یا از تو بغلش تا چند سال اول نمیداده کسی بغلش کنه
میگفت همه میگن تو دیوونه ای
حالا اون بچه واسه خودش مردی شده دیگه چرا زندگیشو خراب میکنه!
کلا مامانش یه کارایی کرد که نامزدمم دلش شکسته از مامانش
و نامزدیمونم بهم خورده ولی باهم در ارتباطیم
مامانش از هر راهی رفتیم بازم ادامه میده انگار هی ریست میشه
نمیدونم چه دشمنیی با من داره تا حالا هیچ بی احترامیی نکردم
خب انتظار احترامم دارم ولی اون انگار ارث باباشو خوردم
من اگه همسرم باعث آزارم نشه از هیچ کس چیزی تو ذهنم نگه نمیدارم میدونی چرا،چون همون موقع حرفم رو میزنم تا باعث خودخوریم نشه،هیچ کس جز همسرم ارزش نداره،شماهم مشکلتون همسرتون هست که بچه ننه است،یا باید مودبانه حرفتون رو به مادر شوهر بگید اگه جواب نگرفتید،دیگه کار همسرتونه طرف شدن با مادرش
بچه ننه که هست در واقع اکثر پسرای ایرونی هستن
من بارها محترمانه گفتم ولی اصلا انگار نمیشنوه
پسرشم هزار بار گفته حتی بحثشونم شده ولی دست بردار نیست
و تکرار این چیزا باعث میشه تو ذهن آدم پر رنگ بمونه تا مدت ها
خب عزیزم ذهن خودتو آلوده ودلتو چرکین میکنی،با شوهرت خوش باش واگه پشتته کار خودتونو بکنید،محترمانه حرفهای مادر شوهرم بشنو ولی کار خودتو بکن،بالاخره خسته میشه،به خدا ماهم ازاین روزا داشتیم،ولی کوتاه نیومدیم،مهم اینه همسرتو با منطق بکشی سمت خودت
من تو کارم و خانواده خودم خیلی مدیریت دارم ولی به ایشون چیزی نگفتم چون همش حاشیه سازی میکنه
منم اصلا حوصلشو ندارم ترجیح میدم پسر خودش کنترل کنه مامانشو ولی به هیچ صراطی مستقیم نمیشه منم دوری میکنم ازش
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
