بیست دو سالمه هیچ سرمایه ای از خودم ندارم چند ماه رفتم سرکار دو شیفت کار میکنم دو تا وام نوشتم که یکم پول جمع کنم میخواستم داخل کارخونه عموی دامادمون سرمایه گذاری کنم که برای خودم سرمایه ای داشته باشم بعد امشب فهمیدم خود دامادمون سه درصد رو خریده قرار بود دو درصد رو بخره اما سه درصد رو خریده و دیگه هم سهام نمی فروشن قرار بود کارخونه بزرگی بشه گفتم حتما اونجا میتونم سرمایه امو چند برابر کنم حالا جالب اینجاست یکی از سهام دارای اصلی این کارخونه هم چند ماه پیش زن یکی از سهام دارا منو پسندیده بود اما پسرش بقیه نپسندیده بود میخواستن بیان خواستگاری ولی نشد حس میکنم خیلی تحقیر شدم از طرفی اون همه تلاشم برا سرمایه گذاری به باد رفت خیلی ناراحتم