بیاین بگین چه سیاست هایی باید داشته باشم!نه دلخوری پیش بیاد،نه از رفتارمون سواستفاده کنن
کلا نباید تو یه ساختمان باشی باهاشون
امدم بیرون از ساختمون کلا هرجوری رفتار کردم باز سرشون تو یچیزی بود
محل صگ به مادرشوهرت نده
دست به سیاه و سفید نزن
الکی بهونه بیار شوهرت رو بکش سمت خودت
تا ساعت ۳ ظهر بگیر بخواب
شیرین برو
شیرین بیا
نه صبح برو
پَسین بیا
وای بر من که شوهرم میخواد خونشونو بسازه بریم اونجا فکر با مادرشوهر و خواهرشوهر یه جا بودن دیوونم میکنه
رفت آمد کم و اینکه هر کاری میخوای انجام نگو هر جی میخری نگو تا خودشون ببینن
من یه سال بودم کوزتشون بودم دو قورت نیمشون باقی بود ب علط کردن افتادم
خونه جدا گرفتیم راحت
۳ ساله کلا باهاشون حرف نمیزنم راحتم
به نظرم فک کن همسایته
من تو یک ساختمونم و هیچ مشکلی ندارم.. احترامشون رو دارم..رقت و امدم هم حساب شده س
منم تو یک ساختمون هستم باورت نمیشه غذا درست میکنم برای مادرشو میبرم جلو من نمیخوره بعد میخوره یا نق میزنه چرب بود شور بود در کل چهار انگشت رو عسل کنی بکنی تو حلقشون باز عروس بده هستی پس خودتو دور بگیر نزار با محبت های زیادی پر توقع بشن من همش میگم خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
