امروز مراسم خیلی بزرگی داشتیم توی یکی از پارکهای بزرگ شهر برای عید
توی گرمای خوزستان شر شر عرق ریختم ولی می ارزید گفتم ثواب همه اینا برسه به پدربزرگم🙂
یه ماشین سنگین چراغونی شده هم دیدیم توی شهر با بوق و سر و صدا و کل کل زنا و آقایون رد شدن کل خستگیمونو گرفت این که آنقدر اهمیت دادن 😍
برای همتون دعا کردم حاجت روا بشین