من خیلی داغونم طوری ک فکر میکنم داغون تر ازمن توی این دنیا نیست
از بدن واندام خودم خجالت میکشم
همین الان روبروی آیینه ام
و حالم ازین همه زشتی بهم میخوره
کاش حداقل معمولی بودم
تا این سن همیشه تنها بودم
بخاطر زشتی
تا این سن همیشه مسخره شدم
قید همه چیزو زدم
یکی بمن بگه من چطور تا قیامت صبر کنم تا این همه بدبختی تموم بشه؟
کاش خدا قاضی زندگی من بشه
و بهش همه درد و رنج هارو بگم
نمیبینه ینی؟
من برای چیزی ک دست خودم نبود این همه شکستم
من نباید عاشق بشم نباید مادر بشم
نباید تو اجتماع باشم
چون زشتم
لعنت ب همه اونایی ک مسخرم کردن
هیچوقت نمیبخشمشون
گوشم از حرف های شعاری پره
کاش بمیرم ب مرگ طبیعی
کاش نبودم از اول
خیلی خسته م خیلی خیلی خیلی