من همه بداخلاقیای شوهرم رو تحمل میکنم ولی کنار مادر فشو هستم خیلی بدجنس و بد ذات هست یعنی کیف میکنه من مریض باشم یا شوهرم باهام دعوا کنه مثلا اگه میرفتم روستامون کنار مادرم به همه میگفت فلانی رفته روستاشون خوش به حالش جای خوش آب و هوایی هست و... من چشم بخورم که میخوردم اتفاقی سر پسرم میافتاد به دلم زهر میشد ولی دختر خودش کیش میره میره میاد کسی خبر دار نمیشه دخترش کجا رفته هر کی هم سراغ میگیره میگه چه میدونم
عزیز برای منم دعا کن مادرشوم آدم بشه آدم از دنیا بره نه خر و میمون