رفتیم شهربازی ارم ،اون سرسره بزرگ هست که قدیما بهش میگفتن سرسره ابشار،
دخترم ۵سالش تنها عشقش اینه باباش بره سوار اون بشه این از پایین براش جیغ بکشه ذوق کنه،یعنی این بچه خودشو کشت که برو شوهر من با یه بچه ۵سال لج که حال نمیکنم برم ،بعد دخترم اشکی میریخت تو روخدا بابا بعد با چرب زبونی میگفت تو فوق العاده سر میخوری میای ،این نرفت که نرفت ،دخترمم انقد ناراحت شد بچه ۵ سال سوار هیچ وسیله دیگه نشد گفت بریم خونه 😭😭😭😭بعد دخترم اومد به من گفت بابا به من میگه خودخواه تو که دستشویی بود😭😭😭
یعنی مردا خدایش مغز دارن؟؟؟منم جلو بچه گفتم من نمیتونم دخالت کنم تو رابطه تو بابا حتما چیزی بوده که گفته باز نخواستم پدرشو خراب کنم
ولی دیشب من پیش دخترم خوابیدم و اون هم اولین باری بود که نیومد از دلم در بیاره قهر ما بیشتر از یه ساعت نیس ،
این بچه خوابید دو بار با گریه ببدار شد تو خواب التماس که بریم سرسره 😭😭😭،
امروز خون این مرد حلال