یا مرگ اهیو تو بقل سورو و نگاه غم انگیز ییجین اشی به صحنه ای که بازم عشقش رو تو بغل معشوقش میدید حتی زمانی که جونی تو تن معشوقش نبود!(سرزمین اهن)
برای چه چیز هایی گریه میکردم و اشک میریختم 🥺 اونموقع ها به اندازه الان مشکلات نداشتم😞 گاهی بچه ها تو مدرسه اذیتم میکردن خیلی ناراحت میشدم وقتی از مدرسه برمیگشتم خونه تکرار سریال هارو که نگاه میکردم، دنبال بهونه بودم با یکی از سکانس های غم انگیز سریال بزنم زیر گریه و خودم رو خالی کنم 🥲من نمیدونم متوجه شدید اصلا چی گفتم یا نه ولی جوونی هام عاشق کی دراما بودم !سر سریال ماه در آغوش خورشید یا همون افسانه خورشید و ماه هم خیلی گریه میکردم ۱۳ سالم بودو انقدر احساساتی!