دقیقا حال و روز من
انتخاب اشتباه،ازدواج اجباری،مادر شدن تو سن کم و زندگی با یه مرد بی احساس و....همه اینا مارو از پا در آورد،نه جوونی دیدیم نه خوشی
کل روز من دارم به اینا فکر میکنم و هیچی هم نمیتونم تغیر بدم،نمیدونم چیکار کنم؟تنها کاری که از دستم بر میاد یه مادر کافی برا بچه هام باشم(زنی که پر از وجودش حسرت و آرزوهای برباد رفته س میتونه مادر خوب و کافی باشه؟)