لطفا بخونین ببخشید ک طولانیه
دو ساله باهمیم
بارها پیش اومده قهر کرذم بلاک کردم اما نرفت و میگقت خیلی دوسم داره و منو برا تا اخر عمر میخاد
هر کاریش کرذم ازم دل نکند
چند بازی ازم پای تلفن خواستکازی کرد ولی بش گفتم فعلا قصد ازدواج ندارم تا اینکه دانشکام تموم شه
خلاصه همیشه وانمود میکرد علشقمه و میگفت هیچوقت ترکت نمیکنم
خلاصه ده روز پیش رفت شهرشون
دیدن خانواده ش
بعد منو اون قهر بودیم
من یه سلام دادم دیدم رفته شهرشون یهو پرید بهم کفت ببین من نمیتونم دیکه تو دوستی بمونم میخای منو یا نه بگو تا بیام خواستکاری
من بش اعتراف کردم ک خیلی دوسش دارم خوشحال شد ولی گفتم بازم فعلاب ازدواج فکر نمیکنم اون پرید گفت تا کی مجرد بمونم فکراتو بکن اگه منو نمیخای خدافظ برا همیشه
خلاقه دو سه روز بعد دیدم کم پیداس خیلب خصوصا وفتی میره شهرشون روزی یبار بزور پیام میده براش پیام فرستادم
من فکرامو کردم فعلا میخام مجرد بمونم توهم ک میگی خسته شدی میخلی سروسامون بگیری بنطرم ازدواج کن خوشبخت بشی
خدانگهدار
اون جوابمو نداد
۴روز بعد زنگ زد جواب ندادم
دوباره فرداش یعنی همین دیشب زنگ زد جواب دادم گفت منو خیلی دوست داره گفت تو شکر خوردی ک نمیخای ازدواج کنی من میخامت و توروخدا هیچوقت کاری نکن از هم جدا شیم عاشقتم میخام تا اخر عمرم تورو تو بغل بگیرم تو زن منی و این حرفا
بش گفتم ناراحتم ک وقتی میری شهرتون انقد غیبت میزنه
گفت از فردا(یعنی امروز) میخاد انقد زنگ بزنه مغزمو بخوره
گفت دیگه ولت نمیکنم حالا میبینی همش زنگ میزنم
خلاصه امروز شد دیدم هیچ خبری نیس
نه پیامی نه زنگی الان ساعت۱۲شب بش زنگ زدم تا یه سلام کردم بهم گفت یه چیزی بهت بگم گفتم بکو
گفت من نامزد کردم امروز!!!
انکار دنیا رو سرم خراب شد
بش گفتم پ حرفای دیشبت چی
گفت من این دخترو چند وقت پیشا رفتیم خواستماریش دیذم
امروز اوکی شد دیکه
بچه ها نمیدونین چقد گریه کردم با ابن کارش بالشتم خیس شد
بش گفتم چرا نذاشتی برم دیشبم برگشتی گفتی نذار جدا شیم امرپز میگی نامزد کردم
الانم بش گفتم شمارمو پاک کن حلالت نمیکنم کفت نفرین نکن تو قبول نمیکردی بام ازدواج کنی. من نمیتونم منتظر بمونم دیکه
واقعا زد شمارمو پاک کرد چون چندبار بش گفتم. خیلی ناراحت بودم.
کارش خیلی بد بود خاست انتقام بگیره ازم لابد
اما دلمو شکست
چیکار کنم