2777
2789

وايي از عصبانيت دارم ميتركم ديروز خواهرم گفت بايد يه چيزي بهت بگم الان شلوغه نميشه و اينا تا اينكه امروز اومد گفت كه براي تولدش با دوستاش رفته شوميز بخره از يه پاساژ مغازه شلوغ بوده داشته لباس پرو ميكرده اندازش نبوده اومده بيرون ديده فروشنده سرش شلوغه ديگه لباسارو گذاشته سر جاش اومده بيرون دختر خاله م باهاش بوده و اون اقاهه رو ميشناخته قبلا رفته بوده مغازش شمارشو داده كه استورياشو ببينه وقتي عكس لباس ميذاره

تا اينكه وقتي ميان بيرون از مغازه چند دقيقه بعد فروشنده به دختر خالم زنگ ميزنه برگردين مغازه يه چيزي تو مغازه نيستش گم شده اونا هم ميگن باشه الان مياييم بعد…

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

باید میگفتن دوربینا رو چک کن چکار ما داری 

من حلیم رو با دارچین میخورم شما دوست داری با نمک بخور یا با شکر بخور. 😂تصورم از بعضی از نی نی سایتی ها پشمک حاج عبدا... هست تو همه تاپیکا پشماشون میریزه ولی بازم پشم دارن برای تاپیک بعدی 🤣🤣🤣🤣. آهای تویی که پاچه میگیری چخه چخه. 

وقتي برميگردن كسي تو مغازه نبوده فروشنده به خواهرم ميگه يه سنجاق رو لباس بوده الان نيست خواهرم ميگه من گذاشتم روي ميز جلو چشم خودتون ميگه با يه لحن بد ميگه زود باش پيداش كن خواهرم ميگه اقاي محترم من گذاشتم روي ميز اصلا دوربين برگردونين تا ببينين فروشنده ميگه من دوربين ندارم تو مغازم خواهرم ميگه خب من چيكار كنم يه سنجاق چيه كه من بردارم برنداشتم فروشنده بهش ميگه چرت و پرت نگو اون همه وقت تو اتاق پرو چيكار ميكردي مشتريهامو پروندي خواهرم ميگه يعني چي؟لباس پرو ميكردم شما با همه مشتريهاتون اينجوري حرف ميزنين؟ فروشنده ميگه خفه شو زود پيداش كن خواهرم ميگه من و دوستام تععجججببب كرده بوديم يكمي هم ترسيديم از لحن حرف زدنش

فروشنده ميگه ديگه حق ندارين پا بذارين تو مغازم دوست خواهرم ميگه همين الانم ميريم اين چه طرز حرف زدنه خواهرم مياز از مغازه بيرون يه دفعه اقاهه مياد لباس خواهرمو ميكشه پرتش ميكنه تو مغازه

خواهرم گفت از ترس زيونم قفل شد فروشنده گفته كجا ميري زود باش هزينه سنجاقه حساب كن خواهرم هم از ترس ميگه اصلا هزينش چند ميشه باشه پرداخت ميكنم چون فقط ميخواستن بيان بيرون فروشنده ميگه ميشه ٥٠هزار تومان خواهرم ميگه واسه يه سنجاق؟باشه باشه كارت و بهش ميده وقتي هزينش رو ميكشه فروشنده كارت رو پرت ميكنه جلو پاي خواهرم دوستش از عصبانيت ميگه فكر كردي ما مثل تو گدا گشنه يه ٥٠توماني هستيم دست خواهرمو ميكشه ميان بيرون باز فروشنده مياد دنبالشون با چوب لباسي به دوست خواهرم حمله ميكنه ميزندش خواهرم جيغ ميكشه همه جمع ميشن 

به زور جلو فروشنده رو ميگيرن خواهرم اينا ميان بيرون از ترس يه جا ميشينن ميترسيدن كلي به خواهرم دعوا كردم چرا به من نگفتي چرا اصلاااا زنگ نزدي پليس خواهرم گفت بخدااا من از ترس زبونم قفل شده بود همش ميترسيدم كه اگر به مامان بگم به جاش الكي من رو دعوا كنه گفتم خببب به من ميگفتي تا اينكه زنگ زدم شماره يه شخصي كه تو اون پاساژ كار ميكنه گفت خودش رفته جلو فروشنده رو گرفته گفتم خب نپرسيدي چه مرگشه؟گفت گفته اينا تو مغازم بودن الكي رفتن بيرون از مغازم بعدش سنجاق لباس نبوده گفت بهش گفتم خب براي يه سنجاق ميخواد اينجوري كني؟خب هزينش رو ميگرفتي گفته گرفتم گفتم پس چته؟ ولي اينجوري كه باهاش خرف زدم گفتم ميخوام ازش شكايت كنم هي ميگفت شكايت نكن چون زن اون اقا دوستشه احساس كردم يه جورايي طرف اون بود

زنگ زدم نامزدم رفتيم كلانتري شكايت كنيم گفتن شنبه بيايين تشكيل پرونده بدين جالبيش اينه خانوم اون اقا شماره مامانمو داره چون خانومش تو همون پاساژ مغازه داره و مامانم مشتريشه حتي يه زنگ نزده واسه معذرت خواهي الان مامانم ميترسه ميگه اگر شكايت كنين بابا بفهمه ميره يه شر خيليييي بزرگ درست ميكنه مامانمو هم دعوا ميكنه چرا خواهرمو تنها با دوستاش فرستاده خودش باهاش نرفته بابام رو بچه هاش خيلي حساسه حالا من چيكار كنم دارم اتيش ميگيرم اگر شكايت كنم پليس چيكار ميكنه؟؟؟؟لطفا كمكم كنين به كمكتون احتياج دارم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792