طرفم ی کارایی کرد جلو چشم
ی حرفایی زد
حتب وختی تو رابطه بودیم رو یکی کراش بود و رفته بود پیشش در صورتی که با من سرد بخورد میکرد و منم میدونستم میخاد جدا بشه و همه ی حرفا و رفتاراش و همشون دروغ و الکین
ب یک وضعی افتاد
یک حرفا یک رفتارایی داشت
که خودش، خودشو از چشم انداخت
بدجوری از چشم افتاد
ی بار کات کردیم
دوباره برگشت
بار اول خیلی براش کردم خیلی زیاد
بار دوم کمتر ناراحت بودم و گریه کردم
ک دبگه از چشم افتاد
دلم شاید براش تنگ بشه شاید براش ناراحت بشم شاید بخاطرش گریه کنم
ولی اگر بخاد برگرده نمیخامش!
چون بدجوری بهم ضربه زد تو سخت ترین شرایطم ب جای اینکه کنارم باشه بدتر از دشمنم بود..
کلا از چشم افتاد و فهمیدم ادم مناسبم نیست قدر نمیدونه دنبال توجه عه تنوع طلبه عقدهه ی توجه داشت هرکارم براش میکردی به چشش نمیومد
سخت ترین شرایطش ک رفیقاش پیشش نبودن من پیشش بودم بیشتر از هرکس و هروقت دیگه ای توجه و محبت نیکردم ولی نمیدید.. کور بود!
اخرم ک خودشو از چشن انداخت الانم گمشه دنبال همونی ک بخاطرش منو ول کرد بره ب جهنمش