سلام عزیزان . مدتی ست که خواهر شوهر هر چند وقت یکبار یک دروغی و مدام ادامه میده و فکر میکنه من و همسرم خبر نداریم. اتفاقی که دو ماه پیش افتاده و ما ازش کاملا خبر داریم امروز زنگ زدن و میگن همین امروز این برنامه اوکی شده و همچنان دارن ادامه میدن. خیلی یه شعور و شخصیتمون بر خورده. آیا بهش بگم ک میدونیم این همه مدت دروغ گفتین یا اصلا به روی خودمون نیاریم. نمیخام ناراحت یا خجالت زده بشه هر چند دروغگویی و پنهان کاری و نقش بازی کردنشون خیلی رو مخه. هر وقت دروغ میگفت همش تو دلم میگفتم بسه بسه ما همه چی رو میدونیم
اون مسئله به شما ربط داشته؟یعنی منظورم اینه چیزی بوده ک شما ازش سهم داشتید
مطمئنم منم یه روز پولدار میشم،شاید بپرسی چطوری که باید بگم ممنون تو چطوری؟ من فقط دوکاربری با نام شکلات فرانسوی دارم،شکلات_فرانسوی و شکلات__فرانسوی،اون شکلات___فرانسوی (با سه خط فاصله) مال من نیست،پس لطفا نپرسید که اون تاپیکا رو تو زدی؟نه من نزدم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار میکشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله میشویم وبی صدا میمیریم..
خانواده شوهر منم همینطورن. همه چیز بین خودشونه اصلا به من و شوهرم نمیگن. در حالی که انتظار دارن ما همه چیز زندگیمونو واسشون توضیح بدیم. من چیزی نمیگم اما مثل خودشون رفتار میکنم. مطمئنا اگه روزی گله کنن هم میگم طبق رسوم خودتون عمل کردیم
کاربر محترم، اونی که تاپیک زده و راهنمایی خواسته ربات نیست و انسانه و دل داره. هر چیزی به ذهنت میاد ننویس لطفا. چون تاوان دل شکستن سخته.