یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
(از کسی پرسیدند: ماه قشنگتراست یا مادرت؟گفت ماه را که میبینم یاد مادرم میفتم اما مادرم را که میبینم ماه را فراموش میکنم.....!)###(همه میپندارند که عکس پدرم را به دیوار خانه ام آویخته ام اما نمیدانند که دیوار خانه ام را به عکس پدرم تکیه داده ام) یه گل پسر دارم که همه ی زندگیمه ،،،ویه دختر پیرهن زری
عروسی خواهرم بود و کللی رقصیدم و پریدم بعدشم فکر میکردم درد کمرم بخاطر پریودمه زیره دم میکردم و میخوردم، بچه دومم رو هم کللللی زعفرون خوردم ولی هیچ اتفاقی نیوفتاد و خداروشکر سالمن
خداروشکر خونه دار شدیم🥰لطف کنید یه صلوات بفرستین هرچه زودتر قرضامونو بدیم❤️🩹هرکی فرستاد بگه براش آیت الکرسی بخونم❤️
بستگی ب بنیه بدنت و سنت داره من ۱۹سالگی باردار شدم دوهفته ای بود و خبر نداشتیم شوهرم با لگد زد تو کمرم پرت شدم روی زمین(فرش) ولی بعدا بچم کاریش نشد باز هی رابطه کامل خشن داشت سر دوماهگی لکه بینی شدم سونو دادم گفتن تهدید ب سقط جفتم شده یکماه استراحت مطلق دادن بعد رعایت کردم بچم سالم دنیا اومد تازه روز اخرم منو با موتور اینور اونور برد 🤦♀️ساندویچ بهم داد 🤦♀️
چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم ب امید روزی ک برم کنسرتش 😍🥰فندوق جانم به زندگیمون خوش اومدی ۱۴۰۲/۱/۱۹ فهمیدم باردارم 😍 دخترم ،دلوینم منو بابات عاشقتیم❤️دخترم 1402/9/2 بدنیا اومد و اونروز برام قشنگترین روز عمرم شد