من و شوهرم هم دانشگاهی بودیم بعد باهم ازدواج کردیم الان بعد از ۱۲ سال که تو مرحله جدایی هستیم یکی از دوستام به من گفت که شوهرت تو دوران دانشگاه با یکی از دوستای صمیمی من دوست بوده واقعا ناراحت شدم چرا به من نگفتن چون من این همه سال مدام از همون دوستم جلوی شوهرم تعریف میکردم از خودش از زندگیش حتی تو دوران نامزدی عروسیش دعوت شدیم هر کاری کردم این نیومد الان اینو فهمیدم واقعا ناراحتم چرا هر وفت اسمشو میاوردم این حرفی نزد من واقعا اگه میدونستم این با اون دوسته شاید غرورم اجازه نمیداد اصلا زن این بشم
گذشته ها رو شخم نزن
حتما با اون تموم کرده که بعدش با شما ازدواج کرده دیگه
نیومده عروسیش چون با اون آدم دیگه کاری نداشته
الان چرا میخوای جدا بشی
الان پیش خودم میگم هر وقت من تعریف میکردم شوهرمم پیش خودش لابد میگفت چه قدر حیف که باهاش کات کرده حق دارم ناراحت باشم از این قضیه
بعد ۱۲ سال میخایید جدا بشید؟ چرا🙄
اشتباه اول اینکه توقع داری بیاد راجع به یه دوستی ساده اونم در گذشته به تو بگه
یه مرد اگه با طرف رابطه جنسی نداشته دلیلی نداره به زنش بگه من قبلا با فلانی دوست بودم اما نشد
شاید دوستی ساده بوده واسه آشنایی
شما هم دلیلی نداره به شوهرت بگی فلانی قبلا خواستگار من بود اما نشد
اشتباه دوم اینکه از یه زن دیگه جلوی شوهرت تعریف کردی
حالا هرکی میخواد باشه
اخه اگه اون دوستی ساده مال غریبه بود اشکال نداشت ولی منو این دوستم خیلی صمیمی بودیم میتونست خیلی راحت بگه چرا نگفت من میگم شاید حسی مونده بوده پیش خودش که نگفته وگرنه خیلی راحت میگفت و میگذشت دلیلی پنهان کردنشو نمیفهمم
اخه خاطرات دانشگاهمو خیلی دوست دارم هر وقت صحبت دانشگاه میشد من از دوستم تعریف میکردم اخه تو یه اکیپ بودیم
اون شخصی که اومده گذشته رو واسه شما شخم زده و این موضوع رو به شما گفته کار خیلی اشتباهی کرده
وقتایی که از اون پیش شوهرت تعریف میکردی واکنش شوهرت چی بود؟
چی بگم والا من که اصلا نمیدونستم اینا باهم دوستن اخه خودشم خاطرات دانشگاهو تعریف میکرد چون باهم تو یه دانشگاه بودیم
البته بازم اشکال ندارخ چون ما اخر خط رسیدیم ولی قلبم از این همه بدیای این مرد درد گرفته اینم اومد رو همه بدیایی که به من کرد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز