شفای زندگی

خانم لوییز میگن مراجعی داشتن که چشماش ضعیف بود

با او کار کردن و هر روز یک مورد از ترس های دوران کودکیش رو از ذهنش پاک کردن ...

یک روز بیدار میشه و میبینه عدسی عینکش چشاش رو آزار میده به اطرافش نگاه میکنه و میبینه قوه بینایش بی نقص شده 👌

ولی تموم روز رو با خودش گفت باورم نمیشه واقعا باورم نمیشه روز بعد دوباره چشاش به حالت قبل برگشت و مجبور به استفاده از عدسی هاش شد

دوستان ذهن نیمه هوشیار ما شوخی سرش نمیشه پس باید خیلی مواظب باشیم

تمرین آینه

توی این تمرین توی یه آینه درست به چشمای خودتون نگاه کنین و اسمتون رو بگین و این جمله رو تکرار کنین

💜 ( ( من تو رو دقیقا همانطور که هستی دوست دارم و می پذیرم ) ) 💜

خانم لوییز میگن انجام دادن این تمرین اویل برای بعضی از مراجعانشون خیلی سخت بوده و عکس العمل های عجیبی داشتن ...

بعضیا در حین گفتن این جمله کلی گریه کردن ...

برخی نتونستن تا آخر به آینه نگاه کنن ...

بعضیا عصبانیت و خشم وجودشون رو گرفت ...

تعدادی بغض کردن ...

بعضیا چهره ی خودشون رو مسخره کردن ...

و ...

اما ماه ها طول کشید که بالخره همگی تونستن با خودشون و این تمرین بی نظیر رابطه برقرار کنن 👌

اگه این تمرین درست و مرتب انجام بشه خیلی چیزها رو به شما ثابت خواهد کرد

اینکه برای زیبایی نیاز به عمل های سنگین و کارهای عجیب و غریب نخواهید داشت

بیشتر آدما مشکل شان قیافشون نیست بلکه اینه که مجاب شدن مدام از خودشون ایراد بگیرن با اینکه هزینه های زیادی برای دکترهای زیبایی و سالن آرایش ها می کنن ولی باز فکر میکنن کافی نیست و یه چیزی کمه ...

(( هر ایرادی که در ظاهر ماست حاصل اندیشه های ماست ))

خشم ، ترس و کینه ممکنه به شکل چاقی بیش از حد 

بوی نامطبوع در تنفس 

 ظاهری تهاجمی و زشت روی چهره نمایان بشه 

و ...

حتی چاقی نشانه ترس و نیاز به حمایت هست

خانم لوییز معتقد هستن که چاقی یه بیماری درونی هست ایشون به رژیم لاغری و کالری شمار روزانه و ... اعتقادی ندارن چون مطمئنا حتی اگه نتیجه گرفته بشه با افکاری که در سر می پرورانیم ( ترس ، تحقیر ، سرزنش و ... ) دوباره چاقی را بعد از یک دوره برخواهیم گرداند

پس بهترین رژیم برای لاغری رژیم ذهنی هست👌👌

این رو با تاکید برای افراد چاق میگم

چون خودت رو دوست نداری و مدام از ظاهرت و چاقیت ایراد گرفتی چاقی سراغت اومده ...

یادمه وقتی این رو به یه مراجع چاقم گفتم بهم جواب داد 

آخه چطور می تونم این دختر کپل خپله رو دوست داشته باشم ؟؟؟؟

ولی من بهش تاکید کردم درست وقتی که دوست داشتن خودت رو شروع کنی و همونطور که هستی خودت رو قبول داشته باشی و تایید کنی . اضافه وزن از تن تو فرار خواهد کرد و به کلی ناپدید میشه

خویشتن دوستی دقیقا از جایی شروع میشه که هرگز و تحت هیچ شرایطی از خودمون انتقاد نکنیم و خودمون رو سرزنش نکنیم 

خوب فکر کنین در طول روز چقدر خودتون رو سرزنش می کنین ؟؟؟؟

وای کاش اون حرف رو نمیزدم ...

آخه چقدر من بی فکر و کودن هستم ...

آخه چرا زیادی چاق هستم ...

چرا زیادی لاغر هستم ...

چرا اینقدر دست و پا چلفتیم ...

نمیشد یکم قدم بلندتر بود ...

قدم خیلی درازه ...

خیلی تنبل و بدقول هستم ...

آنطور که باید خوب نیستم ...

و ...

                     (( پایان فصل دوم ))

                        (( فصل سوم ))

مشکل اصلی ما میدونین چیه ؟؟؟؟

اینه که همیشه فکر می کنیم اونقدر که باید خوب نیستیم

پس وقت خانه تکانی رسیده اما اینبار ذهنی 💆

چطور موقع خانه تکانی اتاقی تمامی لوازمش رو بیرون می ریزیم تا بررسی کنیم

💖 به بعضی لوازم با عشق و علاقه نگاه می کنین با دستمال مرطوبی خاکش رو می گیرین تا خوب براق بزنه و بر زیباییش بیافزایید

💖 بعضی لوازم کهنه و خراب شدن و وقتش رسیده که از اونا دل بکنید پس اونا رو میزارین خروجی

💖 بعضی لوازم یه تغییری می خواد که بهتر بشن مثلا میدید تعمیرکار 

و ...

حالا خانه تکانی ذهنمون رو هم درست مثل همین روال انجام میدیم

💙 اعتقادات کهنه و قدیمی و به درد نخور رو میزاریم خروجی و بهشون میگیم دیگه جایی توی ذهن ما ندارن

💙 خاطرات خوب و دوست داشتنی رو مرور می کنیم تا صفایی به دلمون بدیم

💙 تجربه ها رو محکم در وجودمون نگه می داریم تا راهنمای راهمون بشم

💙 کینه و نفرت رو سریع میزاریم سطل آشغال چون بدترین آسیب رو به خودمون میزنن

و ...

تمرین 👇

یه کاغذ بردارین

خیلی با دقت به گذشته فکر کنین توی این کاغذ هر چیزی که پدر و مادرتون توی بچگی به شما گوشزد می کردن رو بنویسین 

عیوب شما ...

نقاط ضعفتون ....

پیام های منفی که بهتون می گفتن  ...

حالا واقع بینانه به همه چیزایی که نوشتین نگاه کنین 

دوباره یکم عمیق تر به گذشته سفر کنین پشت کاغذتون دیگر پیام های منفی که توی گذشته دریافت کردین چی بودن ؟؟؟

از دوستاتون ؟؟؟

از فامیلاتون ؟؟؟

از معلمتون ؟؟؟

از مدیرتون ؟؟؟

از ... ؟؟؟

همشون رو سر فرصت بنویسین

 ببینید الان چه حسی دارین ؟

همه چیزایی که توی این کاغذها نوشتین اندیشه های شما رو تشکیل میدن که باعث میشه به این احساس برسین که 👇 

       (( آن قدر که باید خوب نیستم ))

پس این نوشته های روی کاغذ دقیقا چیزهایی هستن که باید در خانه تکانی ذهنی حذفشون کنین

تصور کنید یه بچه ی 3 ساله هستین که یه نفر بالای سرتون ایستاده و داره مدام بهتون میگه 👇 

خیلی احمقی ...

هیچ کاری رو نمی تونی درست انجام بدی ...

نباید اون کار رو می کردی ...

خیلی بی سلیقه هستی ببین چه آشفته بازاری درست کردی ...

حتی شاید کتک هم بزنه 😕

به نظرتون نتیجه چی میشه ؟؟؟؟

دو حالت داره 

1) وحشت زده میشین و یه گوشه ای کز میکنین

2) یا زیر گریه میرنین

با چنین برخوردی هیچ وقت به توانایی ها و استعدادهای این بچه 3 ساله پی برده نمیشه

درون هر یک از ما ها کودک سه ساله ای وجود داره که بیشتر اوقات باهاش این مدلی رفتار می کنیم و مدام غر میزنیم که چرا زندگی بر وقف مرادمون نیست و ...

برای اصلاح چنین فاجعه ای بهتره به کودک درون نازنینتون پر و بال بدین مدام بهش بگین👇

💙 عزیزم تو خیلی باهوشی

💙 تو خیلی با استعدادی

💙 تو شجاع و قدرتمندی

💙 اگه اشتباه هم کنی عیبی نداره چون از همین تجربه هاست که چیزای تازه یاد می گیری ...

💙 من توی هر شرایطی دوستت دارم و همیشه کمک حالت هستم و تنهات نمیزارم ...

باور کنید اگه اینجوری باهاش برخورد کنین حال روحی بی نظیر و استعدادهایی که این کودک 3 ساله به شما نشان خواهد داد شما رو حیرت زده میکنه 👌👌

یک عمر توی کودکی بزرگترها ، همسایه ، فامیل ، معلم ، خواهر یا برادر بزرگ ، مدیر و ... اعتماد بنفستون رو داغون کردن 

حالا نوبته خودتونه که براش جبران کنین و با پرو بال دادن بهش یادآوری کنین که نظرات دیگران در مورد شما کاملا بیهوده و بی ارزش بوده

همیشه این رو یادتون باشه که پدر و مادرتون با توجه به فهم ، شعور ، آگاهی و دانشی که داشتن بهترین کاری که از دستشون برمی آمد رو انجام دادن

اگه بتونین از دوران کودکی پدر و مادرتون ( مخصوصا قبل از ده سالگیشون ) با خبر بشین اون وقت کاملا متوجه میشین که چرا گاهی این مدلی باهاتون رفتار میکنن 

                    (( پایان فصل سوم ))