شوهرم آبدارچی اداره کل بیمه بهم گفت میخوام برم نیشابور جلسه داریم گفتم چه ربطی داره به تو گفت ابدارچی نداره گفتم انقد بدبخته نیشابور که دو تا آبدارچی نداره کلی بحث کردیم با هم بعد دو روز فهمیدم رفته زنگ زدم گفتم کجایی گفت خونه گفتم یک عکس از خودت بفرست دیدم خبری نشدم هر چی گفتم کجایی هیچی نگفت هر بار یکجایی رو میگفت بعد از اینکه گفتم دارم میام خونتون گفت اومدم نیشابور بخدا اجباری بوده و ....از این بهونه های الکی زنگ زدم به مامانش گفتم پسرت کجایه گفت رفته آرایشگاه رفتم خونشون دیدم مامانشم فراری داده به نظرتون آبدارچی میره سفر کاری عکساشو مخفی کرده بود تو گوشیش عکساشو که پیدا کردم دیدنم تو یک باغ هستن چند تا خانومم پشت سرش تو عکسن حالا شما بگین رفتن خوش گذرونی بارفیقاش یا ن؟