همش ترکی حرف میزنن در صورتیکه فارسی هم مسلط هستن واقعا دو روز رفتم خونه فامیلاش تا پنج صب نشسته با مردا همش ترکی حرف زده اصلا تا صب نخوابیده منم اولین بار خونه اینا رفتم اصلا راحت نبودم اصلا واسش مهم نبود فقط راحتی خوش گذشتن خودش مهم واسش س شب تا صب نشستن پای قلیون بساط نخوابیده با منم ده کلمه حرف نزده با فامیلاش هم ترکی حرف میزد الان اومدیم ظهر خونه ما رو پیدا کرد حتی لباسش عوض نکرد رفت الان اومده بیخود بی جهت هی داره از من بهونه میگیره ک دعوا کتک راه بندازه الان باز میخاد گیر بده وسط حال خوابیده میگه صداتون نشنوم این بخدا دیگه داره لهم میکنخ. با این کاراش من باید طلبکار باشم اون طلبکار مثلا رفتن مهمونی دلم باز شه بدتر افسرده شدم وسط ی عالمه لری که ترکی حرف میزدن
" درود به مردم شریف ایران/ دختر بلد نیست خط چشم بکشه/بچه ها نخندینا/ما همه باهم هستیم نترسید/زودی میبینمتون/مهرشاد اینورُ نگاه کن/بلوچستان مال ایرانِ/ من میخوام برم دادسرا/ دخترم مریضه/مامان تورو خدا به خاطر من/ خاله نفس بکش/ بچه هاااا بچه هااا /اینجا مردم فقط زندهان زندگی ندارن
کاربر آقا: وقتی جنگ آغاز شود، سیاستمدار گلوله، ثروتمند نان وفقیر فرزندش را میدهد. جنگ که پایان یافت، سیاستمداران دست یکدیگر را می فشارند، ثروتمندان قیمت ها را افزایش می دهند و فقرا سرگردان به دنبال قبر فرزندان خود می گردند. اگر کوسه ها آدم بودند! بی شک مذهبی اختراع میکردند و به ماهی ها یاد میدادند زندگی واقعی در شکم کوسه ها آغاز میشود. برای انهدام یک تمدن سه چیز لازم است:. خانواده_ نظام اموزشی_ الگوها، برای اولی منزلت زن را باید شکست، دومی منزلت معلم، سومی منزلت بزرگان و اسطورها. ملت ها را از تاریخشان دور نگهدارید، در این صورت به راحتی کنترل میشوند.
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
از وقتی اومدم نی نی سایت تصورم از زندگی مشترک عوض شده فکر میکردم زندگی بعد ازدواج گل و بلبله و عاشقانه ولی انگار اینا فقط تو فیلماس چقدر این تاپیک ها حالمو بد میکنه چی بگم عزیزم خدا صبرت بده خیلی غیرقابل تحمله
بخدا مغزم درد میکنه نشد بره پیش فامیلاش خانپادش بیاد با من عین سگ رفتار نکنه اخه تا کی خدا کنه بمیرم راحت شم ی شلوار جین سه روز شب پای من بود هم خوابیدم باش آنوقت خودش شلوار کردی پوشیده افتاده پای بساط با فامیلاش تا صب الان بیخوابیش بدخلقیش مال منه
بخدا مغزم درد میکنه نشد بره پیش فامیلاش خانپادش بیاد با من عین سگ رفتار نکنه اخه تا کی خدا کنه بمیرم ...
نمیدونم چی بگم خانم. حداقل کاش یکی مثل خودش قسمتش میشد
کاربر آقا: وقتی جنگ آغاز شود، سیاستمدار گلوله، ثروتمند نان وفقیر فرزندش را میدهد. جنگ که پایان یافت، سیاستمداران دست یکدیگر را می فشارند، ثروتمندان قیمت ها را افزایش می دهند و فقرا سرگردان به دنبال قبر فرزندان خود می گردند. اگر کوسه ها آدم بودند! بی شک مذهبی اختراع میکردند و به ماهی ها یاد میدادند زندگی واقعی در شکم کوسه ها آغاز میشود. برای انهدام یک تمدن سه چیز لازم است:. خانواده_ نظام اموزشی_ الگوها، برای اولی منزلت زن را باید شکست، دومی منزلت معلم، سومی منزلت بزرگان و اسطورها. ملت ها را از تاریخشان دور نگهدارید، در این صورت به راحتی کنترل میشوند.
از وقتی اومدم نی نی سایت تصورم از زندگی مشترک عوض شده فکر میکردم زندگی بعد ازدواج گل و بلبله و عاشقا ...
اخه بدونم چی شده خوبه باز از خونه اونا اومدیم بیرون چکشی داره حرف میزنه هی هیچی نمیگم رسیدم خونه حتی نیومد لباس مهمونی دربیاره تمام مسیر هم تخته کاز اومد هول هولکی رفته الان اومده بچه المی زنگ زده تخم مرغ ماست بخر داشتیم دید تو یخچال داره هی فحشمیذه چرا گفتی بگیزم باز اومد چرا کولر اینجوزی چرا. چرا میگم چته خب چرا بهونه میگیری میگه فقط صدات نشنوم فحش بسته بهم خابید خب واقعا تکلیف من الان چیه مگه من اسباب بازیگر وقت دلش خاس خوب باشه هر وقت خاست پاچم بگیره بهم برمیخوره رفتاراش میبینم کاش خدا یا من بکشه یا این خسته شدم
خب من واقعا ناراحت میشم من برده واسه اولین بار خونه پیر عموهایش س روز فقط ترکی بلغور کردن یعنی حالت تهوع گرفتم من ترکی بلد نیستم حوصله سررفت دیوونه شدم ده بار گفتم فارسی حرف بزنید عصبی شدم از بس نفهمیدم جی میگی تازه طلبکارم میشه خب پس من بردی چکار انداختی من تپ خونه اینا خودش رفته طبقه بالا رفتم طبقه بالا پیش اون همش ترکی بخدا تصور کن ی لحضه
بخدا مغزم درد میکنه نشد بره پیش فامیلاش خانپادش بیاد با من عین سگ رفتار نکنه اخه تا کی خدا کنه بمیرم ...
خوب لباس راحت تر برای خودت میبردی ...خودت هم با خانمهای فامیل معاشرت میکردی
غنچه با دل گرفته گفت: زندگی ... زندگی لب ز خنده بستن است گوشه ای درون خود نشستن است ... گل به خنده گفت: زندگی شکفتن است با زبان سبز راز گفتن است ... گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش میرسد... تو چه فکر میکنی کدام یک درست گفته اند من فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است هرچه باشد او گل است ... گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است "قیصر امین پور"
اخخخخ درکت میکنم ولی من دیگه تو جمعاشون نمیرم خیلی کم چون واقعا به ادم برمیخوره
خب اخه فارسی مسلط هستن اه اه هی ترکی منم عین کر لال نگاه میکنن با زنا فامیل ترکی حرف میزنه با من س روز ده کلمه حرف نزد بهم نگفته میخاد اونجا بمونه کف بعد شام میام من حتی لباس راحت نبردم سه روز شلوار جین پام حتی موقع خاب خب این چه مهمونی هس واقعا جهنم ک بهتر والا اصلا من ندیدمش حتی س روز همش پای بساط تا صب صدا بگو بختدش میومد آنوقت عزا واس من آورده چرا هر وقت فامیلاش میبینه اینجوری شوهرا شما هم اینجوری من میترسم دیگه بخام برم خونه فامیلاش بخاطر بعدش