دیروز رفتم یه سر خونه ی یکی از دوستام بعد قرار شد چون دیگه چندروز مونده به عروسیم و وقتی برم خونه خودم دور میشم کلا میرم یه شهردیگه شب خونه دوستم بمونم
شوهرم با اینکه خودش نبود پیشم هزارجور بهونه اورد و تهشم نزاشت بمونم
این از دیشب داره دیوونم میکنه انگار دلم میخواد بهش یه چیزی بگم ولی نمیتونم ...
اول بهونه اورد که نه اونکه مجرده فرق داره زندگیش باتو
بعد گفت داداش داره:/
بعد گقت من نیستم الان
بعد گقت دیروقته حالا ساعت ۸ بودا
صدتا گیر داد اخرشم به زور حرف خودشو تحمیل کرد🤦🏻♀️اصلااا هیچوقت اینجوری نمیکرد حتی خونه همین دوستمم رقته بودم واقعا عجیب بود حرکتش:/
دیشب واقعا ناراحت شدم دلم میخواست بدونم حق باکیه