داستان اینه که
ما قرار بود کربلا بریم، تو اربعین و من تاکید کردم که مادر من تا قطعی نشده تا گذرنامه نیومده تا بلیط نگرفتیم
لطفاً دوست من نفهمه
اد دیشب این پاشد با خواهرش اومد خونمون مامانم نه گذاشت نه برداشت گفت ما می‌خوایم بریم کربلا
حالا امروز جواب آزمایش داداشم اومده باید عمل کنه
امسال نمی‌تونیم بریم
این بفهمه ما نمی‌ریم دیگه خونه رو سرش میزاره شروع می‌کنه تیکه انداختن
حالا به مامانم میگم چرا گفتی داد و بیداد می‌کنه که مگه چیکار کردممم😭
الان فقط دلم میخواد گریه کنم
مادر منم اینجوریه،یه ازمون داشتم چند بار تاکید کردم مامان نگی ها خصوصا به خاله و دختر خاله نگی هااا قبول نشم ابرومو میبرن هااا
پس فرداش خالم زنگ زده ببخشید مزاحمت شدم داری درس میخونی
دختر خالم میگه امتحان بدی کی جوابش میاد؟
عزیزم ، اینکه نشد برید دلیل بر توفیق نداشتن و نطلبیده
نیست ....
منم یادمه همچین تکه هایی می شنوم ، عه دیدی نرفتی پس نطلبیده
وی آدم خوبی نیستی و...
همون موقع یه چیزی گوش دادم حالمو خوب کرد
متن این
کربلا خواستی، کربلا رفتی
کربلا قسمت هرساله تو بوده و هست
یا ندونستی یا حواست نیست
کربلا رفتی و قلبای زیادی که شکست
آی رفیق، دلمون سنگ نبوده، آهن نیست
کربلا رفتنمون به کربلا رفتن نیست
گوشه خونه همسایه یتیمش خوابه
روضه‌ها رو بلدی، مادرش بی‌تابه
کربلایی شو، پدری کن تو براش
کربلایی شو، کم کن از رنج و بلاش
کربلایی شو، کم کن از درد و غم‌هاش
کربلا خواستی، کربلا رفتی
کربلایی شدی امسال بگو چند سفره؟
یا ندونستی یا حواست نیست
کربلایی شدن از رفتنش هم مهم‌تره
آی رفیق، دلمون سنگ نبوده، دلمون آهن نیست
کربلا رفتنمون به کربلا رفتن نیست
پیرمردی توی این شهر زمین‌گیر شده
روضه‌ها رو بلدی، پدری پیر شده
کربلایی شو، کاش بمونی پسرش
کربلایی شو، کاش بشی بال و پرش
کربلایی شو، خالی دور و بَرِش
کربلا خواستی، کربلا رفتی
اربعین همه سال از تو حرم زنگ زدی
یا ندونستی یا حواست نیست
به دل شیشه‌ای چند نفر سنگ زدی
آی رفیق، دلمون سنگ نبوده، دلمون آهن نیست
کربلا رفتنمون به کربلا رفتن نیست
گل فروش سر این کوچه یک دختر بچه است
روضه‌ها رو بلدی، خونه‌شون ویرونه است
کربلایی شو، یک بزرگ‌تر میخاد
کربلایی شو، یک برادر میخاد
کربلایی شو، سایه سر میخاد
