سلام عزیزم
تایپیک دعوابا مادرشوهرت و رفتار همسرتو خوندم
ناراحت شدم واست
اجی
با توجه به اینکه سن مادر شوهرت متوجه شدم خودش زود ازدواج کرده و حدود شانزده سالگی مادر شده
احتمال زیاد مادرشوهرت هم زندگی سختی داشته و رنجهاش باعث شده اینطور عصبی بشه
بیا و یبار دیگه از نو زندگیت رو بساز عزیزدلم
هرجا اذیت شدی بگو خدا سکوت میکنم تو جبران کن با خدا معامله کن آجی🌷
الان درحال حاضر تو با صبوری و محبت و گذشت میتونی بشون نشون بدی خوبی وجود داره مطمئنم به لطف خدا این بخشش دل اونا رو نرم می کنه گلم
تو مادری و این با ارزش و مقدسه که خدا بهت هدیه داده
بچه ی عزیزت سالمه و این خودش یک دنیاست
دیگه تمرکز رو حرفای دیگران نکن و تمرکزت رو بذار روی راه های بهتر مادری کردن و بهتر همسرداری کردن
به شوهرتم بگو
درسته که مادر بهم حرفای خوبی نزد و سر یه موضوع کوچیک عصبانی شد
اما هر چی باشه اونم مادرهمسرمه مادربزرگ بچمه و برای منم محترمه فکرامو کردم دیدم بهتره فراموش کنم تا هممون آرامش داشته باشیم ما دیگه پدر مادر شدیم
محیط خانواده برای نوزاد بایدآرام باشه
و شیر که میخوره مادر نباید حرص بخوره تا بچه آرامش داشته باشه
صفات خوب همسرت رو بنویس و مرور کن
و گاه به گاه ازش تعریف کن ، ابدا سرزنش نکن و بش اقتدار و احترام هدیه کن
توکل به خدا به زودی اثر خوبش رو میبینی عزیزم