من نمیتونم مادرشوهر و پدرشوهرم رو ببخشم دست خودم نیست حتی با این که الان مادرشوهرم سرطان سینه گرفته وپدرشوهرم سکته کرده حرفاشون و کاراشون یادم نمیره نمیتونم بیارمشون خونم بهشون کمک کنم چون با این که مریضن بازم دست از کاراشون بر نداشتن همه جا غیبتم رو کردن ابرو برام نذاشتن تازه رفته خونه مامانم گفته من خوشم از دخترت نمیاد دیگه نه باهاش کار دارم نه باهام کار داشته باشه فقط چون مثل خودش بهش زنگ نزدم فقط یه بار رفتم سر بزنم بهش بدش اومده از من.خودم با بچم نمیریم پیشش ولی به شوهرم میگم برو به مادرت سر بزن گناه داره میره وقتی بر میگرده با من بد میشه نمیدونم چرا و این که خودش گفته برا حرف مردم میخواد من بهش سر بزنم وگرنه چند بار به شوهرم گفته میخواد فقط بچم رو ببینه منم بچم رو با هیچ احدی نمیفرستمش بیرون باید خودمم باشم اگه بچم میخواد باید منم بخواد.بعدشم اگه باهاشون خوب رفتار کنم ۱۵روز در ماه خونه ما هستن میخورن میخوابن یه لیوان جا به جا نمیکنن منم با وجود یه بچه شیطون واقعا انرژی مهمون داری ندارم بخدا اونم هر ماه ۱۵ روز نمیدونم چیکار کنم الان که نمیان واقعه احساس آرامش میکنم ولی میترسم چیزیشون بشه خدا نکرده برم مراسم خانوادشون جرم بدن چون خودم روی دومشون دیدم خیلی بی فرهنگن متأسفانه
یه نفرو هیچوقت نمیبخشم
متنتون رو نخوندم
اما من میتونم در عرض پنج دقیقه ببخشم بسته به شرایطی. اما هرگز رفتارم مثل قبل نمیشه چون قاعده بازی همینه آدمها رو باید از رو اشتابهاتشون شناخت
ببین سریع رفتارم رو خوب می کنم و می بخشم ولی از دیدن کارما بسیییییااااار لذت می برم
یکی ازآشناها بعدازچندین سال گفت ببخشمش منم روم نشد وبخشیدمش ولی با اینکه مردبعدش ولی هنوز ازش دلگیرم دست خودم نیست روزای خوبمو خراب کرد ک هنوز عواقب حرفاش هست
زندگی خودته گلم میتونی ببخشی میتونی هم نبخشی اما من میگم خودتو اذیت نکن
هیچم ادم بدی نیستی معلومه ک ادم نمیاد ی مار کبری بیاره تو خونش ک خودشم گیر باشه (البته ببخشیدا) قلق شوهرت دیگه باید دستت اومده باشه تا الان! میتونی بزنی به مظلوم نمایی یا چمیدونم و ی حرکتی بزنی کمتر بره اونجا ولی خودت اصلا نگو بهش ک برو یا نرو
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
32 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
