باورتون میشه از وقتی اومده یه دو دست حداقل از اون لباسایی که ماگرفتیمو نزاشته اینجا نصف هفته رو که همیشه اینجاس حداقلل یه حوله شخصی بخداا من حوله شخصی دارم توخونه خودم اون حوله مارو استفاده میکنه دیگه یبار باحرص نگاش کردم که داشت حوله منو استفاده میکرد بازم خودشو زد به نفهمی یه حوله نیاورددد بابا وسیله شخصیه مهمه نظافتت بهداشت حالا تازشم پوستش حساسیت داره شدید اون باید بیشتر رعایت کنه به کسی انتقال نده همیشه خدا بدون خجالت یا لباسای من یامامانمو میپوشه بعد باحالت خنده دار میاد جلومون که یعنی ما لباسامون گشاد وگل منگولیه!!!!!اخه بیشعوری هم حدی داره بخدا من وقتی رفتم خونه مادر شوهرم اینا یه چمدون لباس گذاشتم اونجا همشم لباسای خودم بودن اونم با سلیقه توی بقچه تا کردم قشنگ بعد حوله شخصی داشتم هم صورت هم بدن بعد شانه مسواک همه چی.....
بخدا عوضش من زرنگی کنم اون میکنه....دیروز مامانم داشت میرفت بیرون اروم بهم گف مواظب خودتون باشین میرم پیش خالت یکم حرف دارم بیام...وقتی رفت زود گف مامان چی گف کجا رفت انگار منو خر تصور کرده منم حرصی شدم بزور جلو خودمو گرفتم گفتم نمیدونم گف بیرون کار داره...مثل بچه ازم حرف میکشه وباهام رفتار میکنه....در صورتی که من شش ماه ازش بزرگترم حتی اگه نباشمم نباید کوچیک فرضم کنه هرکسی جایگاهی داره...
داشتیم خونه رو تمیز میکردیم انگار خونه خودشه ومن مهمونم دقیقا اونجور رفتار میکرد که اونو بردار اینو بزار اونجا اونکارو بکن اینو نکن اخرش وایستادم جلوش گفتم ببین وسایل دستمو من جاشو قشنگ میدونم اجازه بده خودم به کارام برسم رفتم اتاق مرتبشون کردم برگشتنی باز گف فلان چیزم اونجوری کن داشتم دیوونه میشدم میاد خونه برمیداره وسایلمو جمع میکنه مثلا فک میکنه خونه رو مرتب کرده اخه فلانی من دارم با اونا کار میکنم دست نزن تو خیلی زرنگی برو اتاق داداشمو مرتب کن مثلا به لباساش برس به وسایل شوهرت برس ای خدا😭😭😭