من یه دوستی دارم که دانشگاه باهم بودیم من وسطاش ول کردم(قصد ادامه دارم بعدا ولی الان بچه هام خیلی کوچیکن) اما اون مجرد بود ادامهداد بعدم ازدواج کرد و شاغل شد یه شغل معمولی با برجی نهایت 6 تومن یه ماشینم با وام انداخت زیر پای خودش بماند که تماااام خدمات مراسمشو من بهش معرفی کردم ارایشگاه مزون فیلمبردار همه ی کاراش اگه من نبودم اصلا خوب پیش نمیرفت خلاصه عین خواهر بودم براش
اما الان یادش رفته و مدام در حال عیب جویی و کوبیدن منه مثلا باهم رفتیم مانتو بگیریم یه مانتو بود مدل کتی بود من گفتم خوشم اومده ازش به یه حالت پز طور گفت این به درد تو نمیخوره بیشتر به درد محیطای کاری میخوره😐بعدشم یه لبخند ملیح
یا مثلا من واقعا کم لباس نمیخرم مثلا فصلی یدونه یا دوتا میخرم اما اون مثلا شاید 4 5 تا بخره هر فصل البته اونم از وقتی خودش شاغل شده مدام به من میگه لباس نمیخری لباسات تکراریه فلانه... یا مثلا شوهر من اکثر پیراهناش نخی هستن از این جعبه ای ها نیست تا اتو میکنم باهاش تکیه میده یا پشت فرمون میشینه انگار از دهن گاو دراومده بخدا اتو میکنم تقصیر من چیه
شوهرمو توی خیابون دیده اومده به من میگه شوهرتو دیدم پیراهنش خیلی چروک بود با مامانم غیبتتو کردیم اتو بزن و فلان....
خیلی اعصابمو خورد میکنه بنظرتون چجوری برخورد کنم که بره توی قوطی؟